ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

پایان

 

 

 

دُن ِ دیوانه که به جنگ رفته بود ، وقت غروب ، چنین آواز سر داد ؛ 

 

سُر می خوری

روی سرازیری زندگی

و سقوط می کنی سر آخر
ای خورشید ِ عمر  ...  

و تمامش می کنی این سرسره بازی را .

 

نه ! ای سرخ روی !  

تو قانون ِ طبیعتی

مرا یارای جدل نیست با تو

با تو من خواهم خوابید

هم آغوشی با من را بیاغاز 

که

داغ تر از همیشه ام. 

  

 

دن ِ از جنگ برگشته ادامه داد ؛ 

 

که من با تو برخاسته بودم
کنون

خواب ِ خورشیدی.  

 

***

 

عکس ِ بالا، مربوط است به غروب ِ شرجی ِ عسلویه ، رو به خلیج... مهر 90

نظرات 8 + ارسال نظر
سعید پنج‌شنبه 14 مهر 1390 ساعت 18:48 http://ganjineh.mihanblog.com/

خورشید در حال سُک سُک کردن از پشت سیم. ما رو یاد بازی های کودکیمون انداخت. یه عکس دیگه بذار قوقی جان! این ذهن فوق خلاق من این عکس رو تداعی کننده ی دوران بچگی میندازه و بیشتر واسم حکم آغاز رو داره تا پایان.

سعید عزیز ، راستش بعد از اینکه کامنتت را خواندم ، دوباره و دوباره به عکسم نگاه کردم ، اما آن برداشت تو برایم دور بود !
با این حال ، مگر نه این است که هر پایانی را آغازی در پیش است ؟

درخت ابدی جمعه 15 مهر 1390 ساعت 09:13 http://eternaltree.persianblog.ir

سفری ظلمانی با خورشید.
عکس خوبیه.
سلام.

سلام / روزی همه با خورشید خواهیم خوابید.

فرواک جمعه 15 مهر 1390 ساعت 09:48

سلام
خب بالاخره نوشتی...
ققنوس این سیاهی تو تصویر حرکت می کنه یا چشم های آستیگمات من این طوری می بینن؟
راستی دور از شوخی اون سیاهی مال چیه؟ خط نازک که کابل برقه...

سلام / :-)
آن سیاهی میله ای است فلو شده و بدون پرچم !

کیمیا شنبه 16 مهر 1390 ساعت 01:06

سلام جالب بود...یعنی در لحظه ای که داشتی عکسو می گرفتی به سر خوردن خورشید هم فکر می کردی؟
راستی دن دیوانه کیه؟
تصاویر گویا تر از کلامند...البته اینطور می گن...اما نمی دونم چرا در نگاه اول متوجه نشدم...البته با خوندن متن همه چیز واضح می شه...
این دیگه آخره خلاقیته,منظورم هماهنگیه تصویر و متنه
ایام به کام....

سلام/ من به کراپ زدن و ادیت کردن عکس ، بعد از عکاسی بی اعتقادم ! و فکر می کنم تنها کاری که عکاس انجام می دهد چیدمان معنادار اشیاست ... و عکاسی که به همین نیز فکر نکند ، چیز دیگری نخواهد داشت ! شک نکن که در لحظه ی گرفتن تصویر ، همین معنا و همین تصویر را دیدم...
البته من یک عکاس آماتورم و حرفهایم درباره ی عکس نیز آماتوری ...
////////
مهم نیست که دن کیست ! دن یک شخصیت است که مشغول کار کردن روی او هستم!!
ممنون ... :-)

نامیرا شنبه 16 مهر 1390 ساعت 13:37

بالاخره سکوت شکسته شد...

"پر پرواز ندارم ، اما ، دلی دارم و حسرت درناها ! "
سکوت من سفری است به سرزمین سارها
و درناها ...

میله بدون پرچم سه‌شنبه 19 مهر 1390 ساعت 15:35

سلام ققنوس جان

اول این که معلومه هوا اونجا هنوز داغه! بعدش هم ممنون از این که به یاد ما هستی و هر طرف نظر می کنی منو می بینی!!

سلام / ما مخلص شما هم هستیم میله جان

سفینه ی غزل پنج‌شنبه 21 مهر 1390 ساعت 16:34

سلام چقدر خوشحالم که برگشتی.

سلام / ممنون ... :)

مسافریادگیرنده یکشنبه 28 مهر 1392 ساعت 16:15 http://learningpassenger.blogfa.com

خیلی عکس قشنگیه
همیشه سعی کردم که از خورشید یا ماه عکس بگیرم ولی هیچ وقت به این خوبی درنیومد. عالیه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد