ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

زندگی سگی

دیوگنس ِبزرگ

در روز ِ مرگش

خمره اش را به من داد و رفت
تا بخوابم در آن

بی نیاز

بی آرزو
و تنها.

من اما

در خمره ی دیوگنس هم رویا بافتم.

تنهایی.

های !

کاش چراغت را هم بدهی
رویاهایم چه تاریک شده اند!

نظرات 8 + ارسال نظر
NiiiiiZ شنبه 21 آبان 1390 ساعت 13:41 http://taktaazi.blogfa.com

مهدی نوروزی شنبه 21 آبان 1390 ساعت 15:54 http://vazaghe-siah.blogfa.com/

گوشه ی تنهایی را که بهتر از من می شناسی
جایی نیست که بشود در آنجا گم شد
من از تنهاییم گریختم به جایی که گم شوم در آن
شاید خبری مرا پیدا کند.

قصه گو شنبه 21 آبان 1390 ساعت 16:54 http://khalvat11.blogfa.com/

بارک الله به این همه خلاقیت که تو جای به اون تنگ و تاری هم گل کرده

مگس شنبه 21 آبان 1390 ساعت 19:28 http://sadismie.blogfa.com

نیازی به خمره ی دیوگنس بزرگ نیست...که ما مردمان خاکستری این شهر...تنهایی را خوب از بر کرده ایم...شاید رویا تنها جایی است که میتوانیم گذری به ارامش بگردیم داشته باشیم....تنهایی!

من دوستش دارم یک جورهایی ... دیوگنس را می گویم !

ارغوان یکشنبه 22 آبان 1390 ساعت 00:13 http://www.ashtarani.blogfa.com

رویا نباف/ اگر که روزی رویای بافته را پاره می کنی!
آپم...

درخت ابدی یکشنبه 22 آبان 1390 ساعت 00:31 http://eternaltree.persianblog.ir

شعر خوبی بود.
اون خمره می‌تونه نماد جهان باشه.

دیوانگی محض من یکشنبه 22 آبان 1390 ساعت 08:25 http://pencilarezoo.blogfa.com

مرسی که سر زدی عزیز اره این شعر نبود ی حالت حرف ساده داشت میدونم
وب جالبی داری بازم پیشم بیا

نمی دانم چرا پس همه آنجا به ش می گفتن شعر !!
باشه ، می یام.

سفینه ی غزل دوشنبه 23 آبان 1390 ساعت 00:47

خیلی قشنگ بود ققی جان.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد