ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

مقدمه ای برای داستان ِ خدایان

این من  !

مخلوق ِ خدای مغروری هستم ،
که  از خلق ِ من پشیمان است.
اینک اما ،
من خود یک خالقم !
خالقی بیمار.

آیا پشیمانی ِ دیگری رقم خواهد خورد... ؟
خدای هم نمی داند.

  

 

پی نوشت ؛ پارادیزوی کوچک من هم به روز است 

 

 

نظرات 9 + ارسال نظر
رامین چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 01:50 http://safarkarde.blogsky.com/

قابل تامل بود
سلام
خواندمت

وحید چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 02:13 http://master.blogsky.com

پشیمانی ؟

سبا چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 02:23 http://sangvazheha.blogfa.com

غرور آفرینش تمامی ندارد..
افتاده ایم روی یک دور تسلسل. .

آیدا چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 02:47 http://www.aidasaam.blogfa.com

گمون نکنم خدا پشیمون باشه ولی آدمیزاد همیشه هرکجا خواسته ادای خدارو دربیاره به غلط کردن افتاده .

kodam khoda?

آیدا چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 16:03 http://www.aidasaam.blogfa.com

من به خدا و فقط به خدا شدیدا اعتقاد دارم . باور کن خدا هم خیلی به این مخلوق شیرخام خورده ناشکرش اعتقاد داره .

درود ...

ققنوس چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 22:38 http://www.phoenix-70.blogfa.com

یه استاد فلسفه اسلامی داریم....دکتر ادیب...آدم باسوادیه....والبته شناخته شده...
همیشه هر نظریه ای رو نقد میکنیم....میگه دلیل بیارید...
حالا شما دلیل بیارید که چرا میگید خدا نیست؟از روی کدوم نشونه.....
شاید من قانع شدم!!
جالبه برام که انسانها اینقد گستاخن که خودشونو خالق بدونن!!!واقعا بنده ای هم پیدا میشه که یه همچین ادعایی بکنه؟!!

دوست عزیز ! من کجای این پست گفته ام خدا نیست ؟
من فقط مقدمه ای بر داستانم نوشتم ... اجازه بده وارد بحثهای بی انتهای کلامی نشویم ، که از این نوع بحث ها گریزانم.
من خدا را دوست دارم ... !
اگر داستانم را تا انتها بخوانی ، متوجه هدف من خواهی شد ...

درخت ابدی پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 02:47 http://eternaltree.persianblog.ir

فتبارک الله...
رسد آدمی به جایی که جز از خدا نبیند...

ققنوس پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 15:17 http://www.phoenix-70.blogfa.com

دقیقا تو جواب "آیدا"گفتید کدوم خدا؟!!!
من بنا بر این گفتتون گفتم!

منیره یکشنبه 13 آذر 1390 ساعت 13:19

رو به قبله ای نماز میگذارم که از خالی بودنش بیشتر یقین دارم !
رو به آسمانی دست بر میدارم که جز قرصی روشنا و شکوفه هایی درخشان در پسش نمی بینم !

نبودن خدای ،، ثمری به دامن نیازم نمیگذارد ... بودنش اما دستم را از خاک می کند ... دلم را از امروز فراتر می برد .. فراسوی روز و شب ...

خدای من فقط خداست ! همین !
نه مغرور است نه کارگشا !
هست که بدانم بودنم از اوست و ادامه ی راه با خودم .
باشد تا رستگار شوم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد