علیک سلام ققنوس جان از رادیو شعر یکی از این شاعران معاصر وطنی را شنیدم که شبیه تیتر این پست بود: انسان امیر کشور تنهایی خود است خلوت نشین معبد یکتایی خود است ... الغرض اینکه آفرین پرنده شاعر
سلام ما قبلن هم چند تا کامنت رد و بدل کردیم فک کمنم سه یا 4 سال پیش! کامنت های چندان دوستانه ای نبودن! امیدوارم بتونیم این بار بهتر عمل کنیم تا اینکه .... ازت برام حرف زد. مرسی که سر زدی، وقت گذاشتی و خوندی بابت کامنت قشنگت هم مرسی چندتا از یادداشت های اخیرت رو خوندم. یاد دو سه ماه پیش خودم افتادم که اضطراب امتحان ارشد باعث شده بود تا دم دمای صبح مث یه ماشین کوک شونده جملاتی رو که در طول روز میخوندم تکرار کنم. کلمات و درسام به ذهنم هجوم می آوردن و ... عاشق دیونوسوسم ولی فعلن نتونستم هیچ کار دیونوسوسی انجام بدم.
اما من با تو دوست بودم و هستم، چرا که می اندیشی... و خودت می اندیشی!
خیلی خوبه مرتب فیلمم می بینی. فیلم نسبت به کتاب این حسن رو داره که بیشتر با واقعیات روزانه زندگی هامون مرتبطه و شاید تأثیر گذارتر. هر چند بهترین فیلما با یه کتاب متوسط از لحاظ ارزش درونی برای من برابری نمی کنن ولی در کل فیلم دیدن هم هم ضروریه و هم جالب. ممنون میشم اگه فیلم خاص و تأثیر گذاری دیدی به منم پیشنهاد بدی ببینم. من عاشق فیلمی هستم که دیدنش آدمو حداقل تا چند ساعت ویران و گیج و وحشت زده بکنه بخام مثال بزنم مثل : قلم پرها ترک لاس وگاس برادران کارامازوف بازگشت ناپذیر فارنهایت 451 مودیلیانی
شادکام باشی
کتاب های متوسط! دوست دارم آن کتابها را پاره کنم...
سلام ققنوس
خوش بحالت که این روزها شرح پروازهایت را نوشته ای گاهی با کلماتت می شود پرید
ماه همیشه فصوله نباید ببینه چیزی رو که میبینه!
خوشحالم بربگشتی
متاسفانه هنوز نمی تونم کامنت بذارم... پس همینجا از مهربونی و معرفتت تشکر می کنم :)
داری تند می ری....
پله های دیونیسوس را...
مواظب مباش....
مواظب نبودن... درود بر اندیشه ات!
رازی شورانگیز را
عجیب زیبا
با کمترین کلمه
آفریدی...
شب...دیوانگی...زمین..ماه...ستاره ای..ستاره ها
علیک سلام
ققنوس جان از رادیو شعر یکی از این شاعران معاصر وطنی را شنیدم که شبیه تیتر این پست بود:
انسان امیر کشور تنهایی خود است
خلوت نشین معبد یکتایی خود است ...
الغرض اینکه آفرین پرنده شاعر
سلام
عجب سور و ساتی! شب و دیوانگی...
خواب زمین ،خنده ی ماه و رقص ستاره ها...
ایجاز زیبایی بود
سلام ققنوس
دلمون تنگ شده بود
یه ریزه داغون احوالم. کاش یه مشت ستاره هم واسه ما می رقصیدند.
تا حالا شده تو یه اوضاعی باشی که از نظر اصولی حرف نداره اما هر کار می کنی تنت توش جا نمی افته؟ الان یه همچو حالیم.
که! نفهمیدم چه گفتی...
اما مشت ها را که وا کنیم شاید ستاره ها برقصند!
سلام
ما قبلن هم چند تا کامنت رد و بدل کردیم فک کمنم سه یا 4 سال پیش! کامنت های چندان دوستانه ای نبودن! امیدوارم بتونیم این بار بهتر عمل کنیم
تا اینکه .... ازت برام حرف زد. مرسی که سر زدی، وقت گذاشتی و خوندی
بابت کامنت قشنگت هم مرسی
چندتا از یادداشت های اخیرت رو خوندم. یاد دو سه ماه پیش خودم افتادم که اضطراب امتحان ارشد باعث شده بود تا دم دمای صبح مث یه ماشین کوک شونده جملاتی رو که در طول روز میخوندم تکرار کنم. کلمات و درسام به ذهنم هجوم می آوردن و ...
عاشق دیونوسوسم ولی فعلن نتونستم هیچ کار دیونوسوسی انجام بدم.
اما من با تو دوست بودم و هستم، چرا که می اندیشی... و خودت می اندیشی!
خیلی خوبه مرتب فیلمم می بینی. فیلم نسبت به کتاب این حسن رو داره که بیشتر با واقعیات روزانه زندگی هامون مرتبطه و شاید تأثیر گذارتر. هر چند بهترین فیلما با یه کتاب متوسط از لحاظ ارزش درونی برای من برابری نمی کنن ولی در کل فیلم دیدن هم هم ضروریه و هم جالب.
ممنون میشم اگه فیلم خاص و تأثیر گذاری دیدی به منم پیشنهاد بدی ببینم. من عاشق فیلمی هستم که دیدنش آدمو حداقل تا چند ساعت ویران و گیج و وحشت زده بکنه
بخام مثال بزنم مثل :
قلم پرها
ترک لاس وگاس
برادران کارامازوف
بازگشت ناپذیر
فارنهایت 451
مودیلیانی
شادکام باشی
کتاب های متوسط! دوست دارم آن کتابها را پاره کنم...
وای چقدر پست که من نخوندم.
میام دونه دونه.
ماه تمام رو دوست دارم. طوری که بشینم و سیر نگاش کنم. اما ماه تهران این حسو بهم نمی ده هیچ وقت.
شب وقت دیوانگیه.
خوابیدن روی زمین زیر نور ماه ...
چی از این بهتر
سلام انگار خیلی عقب افتادم این چند وقت ولی تا میشد خوندمت عزی
درود بر ققنوس.باز هم با دیونیسوس دیدار داشتی؟چه سعادتی است این دیوانه گی!این شور...
چه رمانتیک
عجب شبی بوده!
ماه می بینه ولی افشا گری نمی کنه. دهنش قرصه ...
اینو تو کودکیت گفتی ؟؟؟
جاتو خیس کرده بودی ماه دیده بودتت
خیلی خوووب بود...
راضیم ازت