درود بر اسامه عزیز ×به گمانم این مرگ رنگ،زایش رنگی دگر را در پی دارد.آنجا که مولوی نیز به زیبایی سروده: "چونکه بیرنگی اسیر رنگ شد موسایی با موسایی در جنگ شد"
مخلصم. فی الواقع همین "رنگ"هاست که رنگمان کرده است و می کند. اما آن چه من می خواهم بگویم؛ مقاومتی است که می خواهم در برابر این یکسان سازی انجام دهم! باید بدانیم که وقتی همه به یک رنگ باشند، رنگ بی معنا خواهد شد. رفیق! زندگی یک کلیشه است. کلیشه ای که باید رنگش کنیم...همین. ما فقط نقاشیم. هر چند به نظرم به سمتی می رویم که همان هم نباشیم.
شدند ؟! شاید بودند . ... آمده بودم جوابم را بخوانم . پست را برگشت دادی .! جوابت برایم مهم بود .
این پست برگشت دادن ها اینجا سابقه داره. حتی چند بار دلم خواسته که کل اینجا را محو کنم از صحنه ی سایبری روزگار . و پاره کنم همه کاغذهایم را. شاید هم یک روز این کار را کردم. با این همه این احتمال هم هست که آن پست را دوباره برگردانم!
این رنگی که به زعم من آن بیرنگی را به اسارت گرفته،همان یکرنگی و همرنگ جماعت شدن است،همان یکسان سازی رنگ هاست که به زیبایی گفته ای آن را. تکثر رنگ ها و یکی نبودن هایشان را می توانم به تکثر معناها معنی کنم که تو آن را به نقاش بودن مان معنی کرده ای.
درود بر اسامه عزیز
×به گمانم این مرگ رنگ،زایش رنگی دگر را در پی دارد.آنجا که مولوی نیز به زیبایی سروده:
"چونکه بیرنگی اسیر رنگ شد
موسایی با موسایی در جنگ شد"
مخلصم.
فی الواقع همین "رنگ"هاست که رنگمان کرده است و می کند.
اما آن چه من می خواهم بگویم؛ مقاومتی است که می خواهم در برابر این یکسان سازی انجام دهم!
باید بدانیم که وقتی همه به یک رنگ باشند، رنگ بی معنا خواهد شد.
رفیق!
زندگی یک کلیشه است. کلیشه ای که باید رنگش کنیم...همین. ما فقط نقاشیم. هر چند به نظرم به سمتی می رویم که همان هم نباشیم.
شدند ؟! شاید بودند .
...
آمده بودم جوابم را بخوانم . پست را برگشت دادی .!
جوابت برایم مهم بود .
این پست برگشت دادن ها اینجا سابقه داره. حتی چند بار دلم خواسته که کل اینجا را محو کنم از صحنه ی سایبری روزگار . و پاره کنم همه کاغذهایم را.
شاید هم یک روز این کار را کردم.
با این همه این احتمال هم هست که آن پست را دوباره برگردانم!
این رنگی که به زعم من آن بیرنگی را به اسارت گرفته،همان یکرنگی و همرنگ جماعت شدن است،همان یکسان سازی رنگ هاست که به زیبایی گفته ای آن را.
تکثر رنگ ها و یکی نبودن هایشان را می توانم به تکثر معناها معنی کنم که تو آن را به نقاش بودن مان معنی کرده ای.
خسته از بیرنگی تکرار
...و کور رنگی، بیماری همه گیر شد.
اینو خوندم یاد فیلم perfect sense افتادم.
سلام
ادیبانه بود و تحسین بر انگیز
هر چند مطمئنا برای کوری جهان هم راه مدارا پیدا میشود. من هم ارجاع میدهم به فیلم فوق الذکر توسط ماهی!