ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

فلسفه , ریاضی و آدم های خاص !!

آخرین بررسی ها و مشاهدات ققنوس خیس در این کشور ِ خراب شده و در مورد دو گونه ی متفاوت ِ آدم های فلسفه خوانده و ریاضی خوانده , این طور نشان می دهد :

یک آدم فلسفه خوانده اصولن خودش را به هر دری می زند و به هر شکلی در می آورد که نشان دهد آدم ِ خاصی است ! از جمله اینکه روزی صد بار هم این ذکر را با خودش تکرار می کند که : من آدم خاصی هستم !! تا شاید کم کم باورش شود که آدم خاصی است. و تازه اشم ! اسم همه ی کارهای زشت و بی ادبی اش ! و ریدمانهای رقیق ِ خودش !!! را هم می گذارد خاص ! اما چه کنیم که هر چه خودش را در ظاهر خاص تر می کند خودش را بیشتر ... بگذریم.

اما در همین دیار یک آدمی که مثلن دکترای ریاضی دارد ... او  به طور خود به خودی آدم خاصی است !  یعنی بدون ِ اینکه خودش بخواهد و یا بگوید خاص می زند ... ! یک جور خاص ِ سرخود !! اگر شک دارید به حرف بنده!!!  و خاص را اگر متفاوت بودن بدانیم ... کافی است حرکات و رفتار یک دارنده دکترای ریاضی را در یک مثلن مهمانی دنبال کنید ... خودتان هم به این نتیجه خواهید رسید که طرف خاص می زند !

...

اما نظر نهایی من , یعنی ققنوس خیس  , در مورد این دو گونه : 

دسته ی اول به نظرم آدم های فوق العاده احمقی هستند و دسته دوم نیز آدم های کاملن تعطیلی هستند. دلیل و استدلالم هم این است که دسته ی اول فوق العاده احمقند و دسته دوم کاملن تعطیل ! همین.

...

یک نفر که از این ورا گذری رد می شد گفت : پ ن پ ! تو خوبی !

من هم کم نیاوردم و در جوابش گفتم : برو رد کارت عمو !