تاملات نابه هنگام !

یک مثال برای شروع ؛

جنگ که شد ، تشکیل شد ، نامش وزارت جنگ بود ، اما در حین همان جنگ به وزارت دفاع تغییر نام یافت !! می خواهم بگویم انسان این گونه همیشه به دنبال فریب ِ خود است !  

 

و اما دموکراسی ؛

_ حرف آخر را اول می زنم ؛ بنده هر مدافع ِ سیستم ِ حکومتی ِ دموکراسی را که دیده ام ، در انتها این را گفته است ؛ دموکراسی لااقل از بقیه ی اشکال حکومتی بهتر است !

اما من علاوه بر اینکه در این جمله ی حضرات تردید بسیار دارم ، سوال می کنم ؛ به راستی انسان ِ پرمدعای امروز چرا تا این حد به دنبال حداقل هاست ؟ و چرا برای پیشرفت ِ واقعی مبارزه نمی کند ؟ 

 ای وای از دست انسانهای کم خواه ، حداقلی ، کوتوله و طبل های توخالی عصر ِ ما ! 

 

- طالبان ِ دموکراسی ، از شیوه ی قرنها پیش برای حکومت استفاده می کنند و خود را مترقی و متجدد نیز می دانند ، عجب !! جالب است ! 

 

- من از خودکامه گی حمایت نمی کنم ، اما دوستان ، در واقعیت آیا دموکراسی فریب نیست ؟ و آیا پادشان خودکامه ی قدرت طلب صداقت بیشتری ندارند ؟ 

 

- دموکراسی ِ ناقص ، بدترین نوع ِ حکومت است ، و دوستی می گفت ؛ دموکراسی کامل و آرمانی ، همانی است که هنوز نیامده است !!!

به راستی ، آقا کی می آیی ؟؟؟؟ 

 

- دموکراسی ، مردم سالاری ! یا همان حکومت مردم بر مردم یا اگر می خواهیم ترجمه ی تحت اللفظی ِ یونانی اش را بگوییم ، همان قدرت یا حاکمیت ِ مردم ... !

باشد ، قبول ! حرفی نیست ، اما سوال اینجاست ؛ آیا مردم به راستی شایسته ی حکومتند ؟  اگر هستند ، پس دیگر اصولن چه نیازی به حکومت است ؟  به واقع عجیب است ! در این بین اصولن حکومت دیگر چه معنا می دهد ؟  

 

- آیا نوعی بی حکومتی (آنارشیسم) پی امد ناگزیر دموکراسی نیست ؟

آیا دموکراسی در حالت ایده آلش ، جامعه ی طبقاتی را نادیده نخواهد گرفت ؟ آیا تفاوت ، بازیچه ی دست ِ حاکمان نخواهد شد؟  

 

- می فرمایند ؛ همه با هم برابرند !! واقعن ؟ شک ندارم هم او که این جمله ی "همه با هم برابرند" را می گوید به این دلیل است که نابرابری و برتری خود را به رخ دیگران بکشد. 

 

- خانوم ها و آقایانی که فریاد برابری خواهی تان گوشمان را کر کرده است ؛ برابری چیست ؟ آیا جامعه ی آرمانی شما ، گله ای از آدم های شبیه سازی شده است ؟ موسسه ی رویان را به یاری بگیرید ... کمکتان خواهد کرد !  

 

و اما بعد ؛

مشارکت سیاسی و پیگیر بودن ِ مردم در امور ِ سیاسی ، یکی از ارکان موفقیت ِ دموکراسی است . اما در حکومت دموکراسی که یکی از شعارهای آن این است که همه حق دارند و حق با همه است ، خود ِ حکومت ، منفعل کننده ی مردم خواهد بود. و خود حکومت مردم را دلسرد و بی تفاوت نسبت به مسائل ِ حکومتی خواهد کرد(منظور از بی تفاوتی نسبت به مسائل حکومتی ، دفاع از حق و حقوق صنفی و این جور مسائل ِ جزئی نیست ، فراموش نکنید دموکراسی مدعی است که مردم حاکمند ، پس اشتباه نکنید ، و سطح ِ این حرف را درسطح حاکمیت در نظر بگیرید) احتیاج به توضیح دارد که چرا ؟؟

بنابراین می شود گفت ؛ دموکراسی به صورت خود به خودی ، سمی برای مرگ خود تولید می کند و آن را نوش می کند!

مردم که بی تفاوت و منفعل شوند ، رسانه ، عنان ِ کار ِ جامعه ی مدنی را در اختیار ِ خود خواهد گرفت ، و رسانه در اختیار ِ چه کسانی است ؟ قدرتمندان ... ! بله دوستان ، خوداُسکلیزم ِ مزمن ، یعنی همین !! 

 

همین جوری ؛

در هر وبلاگ ِ دوزاری که ورود می کنیم ، می بینیم که به راحتی ، خدا ، این مفهوم ِ مقدس ِ چند هزار ساله ، را می شکنند و زیر سوال می برند ، اما نوبت به دموکراسی که می رسد ... نه ! نه ! کمتر کسی چنین فکری به سرش می زند که به این مقدس شده ی نو ، کمتر از گل بگوید ....

اخته گی ، بی خاصیتی .... هی ...! چه کرده اید با ما ....

بشکنید برادران ، بشکنید این لوح های کهن را !