تهوع |
تقدیم به آوخ، که گاه به گاه شیفته ی کلماتش می شوم! و تقدیم به ژیژک_لاکان!
محو ِ والای پیکری بودن / دیگری آه! دیگری بودن! یک توی گمشده میانِ او / "او" که از "ذهن و دیگری" بودن
می روی تا پیامبر باشی / بر سرِ جای سروری بودن
مسخِ گشتند سوسک کافکایی!/سوسک بودن و سرسری بودن سود، سرمایه و لجنزارش؛ / پول، کالا و مشتری بودن! هنر و عشقِ مصرفی را بین / عاشقِ چی؟ "کتی پری" بودن!
فمنیستی برابری خواه و / سوژه ی نابرابری بودن! نک و ناله، ز مرد نالیدن / شکلِ نامشخص ِ پری بودن! توی آن صکص پارتی ِ آن شب؛ / مثل آن زن که چادری بودن! یا که از فست فود گفتن وَ؛ / عاشق ِ نان ِ بربری بودن!
جلقِ علمی ِ توی اینترنت / افه ی "آلت خر"ی بودن با خبرهای علمی ارضایی / ذکر ِ علم! دامنِ تری بودن!
***
یک پرنده که خیس بود پرش / عق زد این ها... دری وری بودن! بعد در خود نگاه کرد.. وَ گفت؛ / باید از این من م بری بودن! دیگری بود و من نبود این من! / کاش این بودِ آخری بودن! دیگرم خوش نباشدم حتی؛ / توی احوال ِ شاعری بودن!
***
دُن بیا تا نبودن آغازیم / ما دوباره... و ما سرآغازیم! رمز ِ نابودنِ من و تو چیست؟ /می شویم، می شویم و می بازیم بازی یعنی همین! یعنی باخت! / باختیم و بازی باز می سازیم ساختیم ما و ماند ویرانه / ما به این زندگی چه می نازیم؟ دن بیا تا نبودن آغازیم / خسته ام از خودم و از بازیم.
ده ِ دیِ نود و یک |