ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

از زندگی

چشمان بسته
لیز و لزج
لخته ای خونی

آی دنیا به هوش !
من آمدم ،
با سَر !
با سُر !


بزرگ شدم
اما،
دنیا بزرگتر بود
ای کاش،
در امن کوچکی می ماندم !

راز آمدن را جستم ,
خیالی دور ... 

و لذت ،
تنها پوستم را نوازش می کرد ! 

اما ،
درد را فهمیدم ,
با گوشت و پوست و استخوان !
آه مادر! مادر !
لخته ی خون اینک در سینه ی من است !

چشمان بسته
زیر تلی از خاک
منی که می رود ... از هوش !

آی دنیا !
به گوش !
معنای این همه چیست
زندگی ؟
مادر به من بگو که من اینجا چه می کنم ؟ 

 

                                                                      

نظرات 27 + ارسال نظر
نیکادل یکشنبه 30 آبان 1389 ساعت 22:54 http://aftabsookhte.blogfa.com

آه ققنوس کنجکاو
به گمانم قرار است
لیدر تور سفر به برزیل باشی
.
24 ساعت نشده خنده اوردی به لبامون دوباره غم معنا تزریق میکنی توی روح و روان ما...
آخه این انصافه؟
چی شد این بلیط سفر به ریو؟

اسحق فتحی یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 14:31 http://dani7kel.persianblog.ir

درود بر ققنوس خیس ممنونم از حضورتان سروده زیبایی بود سرشار از احساس و زبانی که سعی ب سادگی دارد برقرار باشید

مرمر یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 14:33 http://http:/marimosh.blogspot.com

قشنگ بود.
معنای اومدن یعنی زندگی کردن. یعنی از لحظه لجظه زندگی، سختیها و راحتیها، پستی ها و بلندیهاش ستفاده بردن لذت بردن و تجربه کردن...

سعید یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 14:45 http://ganjineh.mihanblog.com/

این هم شبیه همون قضیه ی قدیمیه که اشتباهش انقدر آشکاره که دیده نمیشه. همون قضیه که میگفت اول مرغ بوده یا تخم مرغ و اصلا به نقش خروس اشاره نمیشد. اینجا هم نقش ژدر کاملا نادیده گرفته شده.
شاعر باید در آخر میگفت می گفت: «مادر، پدر، بگو، اینجا چه می کنم؟» و یا یه چیزی شبیه این.

نعیمه یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 15:42 http://n1350.wordpress.com/

مادر بیچاره خودش نمی دونه اینجا چه می کنه.

نامیرا یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 17:30

ای کاش٬
در امن کوچکی می ماندم!
...
مرسی

خواهش :)

محمدرضا یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 20:17 http://mamrizzio3.blogspot.com/

رنج ! خندیدن به این همه رنج!

درخت ابدی یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 22:55 http://eternaltree.persianblog.ir

سلام.
تلخ و زیبا.
راز دهر کمتر جوی...

نفیسه دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 09:16

زندگی سوختن و ساختن است...

نفیسه دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 10:59

زاستی عکس مبارکه

مرسی

فرزانه دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 11:17 http://www.elhrad.blogsky.com

مثلاْ زندگی ...می کنیم

فتح باغ دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 11:36 http://fathebagh.blogsky.com

سلام
این هم زندگیست که می کنیم دیگه منتها آدم یاد فیلمهای وسترن دهه شصت (میلادی) می افته. گاهی هم یاد فیلمهای اکشن همین اواخر!!!!!

قشنگ بود نوشته ات و جالبه که امروز داشتم به کودکی و دنیای معصومیت کودکی فکر می کردم و اینکه حیف که چه زود بزرگ می شویم.

:-)

کافه محبوب دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 14:33 http://shiid.blogfa.com

آی دنیا !
به گوش !
معنای این همه چیست
زندگی ؟
مادر به من بگو که من اینجا چه می کنم ؟

....
حس غریبی داشت..
در برابر این جوور نوشته ها فقط سکوت سرشار از گفته هاست.
ققنوس یعنی چی که نام و کلیه ی نوشته های وبلاگ ققنوس خیس ، در اداره فرهنگ و ارشاد به ثبت رسیده؟؟؟؟

یعنی در بخش ثبت آثار ادبی این وزارتخونه ، این نوشته ها ، با عنوان ققنوس خیس ، به نام نویسنده ، به ثبت رسیده.... برای جلوگیری از کپی برداری غیر قانونی :-)

کافه محبوب دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 16:14 http://shiid.blogfa.com

حالا اسم نویسنده اش چی هست ؟؟؟ می شه ما هم بدونیم؟؟؟

سر کاریه؟!!

Girl دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 16:53 http://konjedenj.mihanblog.com

سلام.اگه گذر شرمین نادری به اینجا افتاد بگین یکی از نامه نویسا خیلی دلش هواشو کرده.

مارناک دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 23:41

میدونی گاهی به وبلاگت سر میزنم ... تا میخوام یه اظهار نظری بکنم چشمم میوفته به عکست ... پشیمون میشم ... مثلا اگه یکی از روی خریت از نوشته هات کپی برداری کنه چیکار میکنی ؟

خوب پس اگه دست راستت رو بذاری روی چشم راستت مشکلت حل می شه ... به هر حال رهگذر هایی که از اینجا رد می شن ، به هر دلیل ، خوشحالمون می کنن :)

یاسمین حشدری سه‌شنبه 9 آذر 1389 ساعت 04:14 http://www.tahestekan.com

«شبح های جنگل بگویید به من محبوبم سرگردان به کجاست ؟»

این بار با ترجمه ی بیلیتیس آمده ام
شاعر هفتصد سال پیش از میلاد....

نسیم سه‌شنبه 9 آذر 1389 ساعت 11:15

شروع خیلی خوبی داشت
اخرشم خوب بود
وسطش هم...
خب من از همه ی همه اش راضی بودم!

من آمدم با سر
با سر

نه جدا رنگ و بوی نوشته هات هم بوی پختگی میده...
بپا نسوزی

مرسی :-)

دمادم سه‌شنبه 9 آذر 1389 ساعت 13:07 http://www.damadamm.wordpress.com

شاید این همه راه را برای کوفتن دری آمده باشیم که کوبه ندارد و هرگز تاکنون به پاسخ کسی گشوده نشده اما ما باز بر آن می کوبیم به امید پاسخ دربان.

میله بدون پرچم چهارشنبه 10 آذر 1389 ساعت 09:45

سلام
پسرم...تو اگر فهمیدی برای من هم توضیح بده
(یک مادر مجازی!)

سید مهدی موسوی چهارشنبه 10 آذر 1389 ساعت 11:09 http://bahal14.persianblog.ir

قربون مهربونیت...
با لذت خواندمت

ممنون شاعر :-)

پینه دوز چهارشنبه 10 آذر 1389 ساعت 11:21

من اول با این :
چشمان بسته
لیز و لزج
لخته ای خونی

یاد پریود افتادم

بعد با :
آی دنیا به هوش !
من آمدم ،
با سَر !
با سُر !

یاد بکارت افتادم



می دونی اخه من الان از خواب پاشدم و با چشم بسته دارم می خونم

ربط ندی به ذهن منحرف سابقم

چی بگم بهت آخه ؟ ;-)

کافه محبوب چهارشنبه 10 آذر 1389 ساعت 13:45 http://www.shiid.blogfa.com

سلام..
چی سر کاریه؟؟؟

نوشینه چهارشنبه 10 آذر 1389 ساعت 23:25 http://nargess777.blogfa.com

واقعا من اینجا چه می کنم ؟
برای چلچراغ متاسف شدم خیلی !

مارناک پنج‌شنبه 11 آذر 1389 ساعت 12:08

با این همه ادب منو شرمنده کردید حضرت آقا ... من منظورم این بود که خیلی تو عکس خود خواه تشریف دارید که ظاهرا اشتباه بوده است .

ای بابا :-)
به هر حال این امکان هم هست که ، یک عکس ، عکس آن چیزی که واقعیت دارد را نشان بدهد ...
خوشحالم که نظرتون کمی تغییر کرد.

کافه محبوب پنج‌شنبه 11 آذر 1389 ساعت 18:52 http://shiid.blogfa.com

سلام...
آره منظورم اسمت بود

نوید جمعه 12 آذر 1389 ساعت 00:43 http://navidam.blogfa.com

خیلی قشنگ بود برای اینروزای ما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد