ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

پارس کردنهای انسانی !

دلم از این همه غربت,

هوای خمت را کرده است ! 

 

دیوگنس !
در چه کاری ؟!
هیهات !
فانوسکت  به کارت نخواهد آمد
می دانم می دانم
خورشیدی هم اگر به دست گیری
چیزی نخواهی یافت !


امشب
به اینجا بیاور
آن فانوسکت را
تا با نورش ، کمی  
در این ظلمات شعر بخوانیم ! 

 

دیوگنس

دلم گرفته از هژمونی شب بر انسان ...

ژنده پوش خواهم شد از امشب !
چون تو.


بیا!
بیا تا هستیم ،
بریده از همه چیز
رمیده از همه کس
بی خیال همه کس
بی توجه به همه چیز
همه چیز ، حتی کوزه !
بیا ،
بیا تا هستیم
برای رویاهامان
تنها شعر بخوانیم ... ! 



دیوگنس !
دلم از این همه غربت,

هوای خمت را کرده است !

راستی آنجا برای دو نفر جا هست ؟
من و تو !

نظرات 14 + ارسال نظر
درخت ابدی شنبه 16 بهمن 1389 ساعت 00:06 http://eternaltree.wordpress.com

سلام.
شعری برای تمام فصول، شعری برای انسان بودن.
لذت بردم.

سلام
ممنون از لطفت رفیق :-)

فرزانه شنبه 16 بهمن 1389 ساعت 00:20 http://www.elhrad.blogsky.com




شعری ... اندک مرهمی بر زخمی ...

... :-(

سعید شنبه 16 بهمن 1389 ساعت 03:15 http://ganjineh.mihanblog.com/

یعنی این شعر مال کی میتونه باشه؟! یعنی این شعر واسه کی میتونه باشه؟

پ.ن: بلی! ما نه دیوگنس را میشناسیم و نه فانوسش را نه کوزه را، به یک معنی اصلا نفهمیدیم این شعر چی گفت. برای همین به رسم «کم نیاوردن»... به به، عجب شعری، عجب مفاهیم عمیقی داشت، بسیار لذت بردیم.

:))
پی نوشت : اما خوب نکات کلیدی شعر را گرفتی

نفیسه شنبه 16 بهمن 1389 ساعت 10:36

دلم گرفت.
دلم برات تنگ شده

ممنون دوستم ...

میله بدون پرچم شنبه 16 بهمن 1389 ساعت 16:46

سلام
و دو تایی در خم!
اسکندر که آمد
این بار بگذار تا من بگویم
سایه اش را از سر ما کم کند

سلام ...
همیشه اسکندرها نمی گذارند !
خدمت خواهیم رسید

نسیم شنبه 16 بهمن 1389 ساعت 19:22

ثقیل بود...
روون نبود...
زیاد دوستش نداشتم...
ببخشیدا...
آخه خیلی بهتر اینا می تونی بگی...

ممنون :-)

محمدرضا شنبه 16 بهمن 1389 ساعت 22:40 http://mamrizzio3.blogspot.com/

توی کوزه برای یک نفر جا هست ان هم نه آنچنان زیاد!

کوزه را که می شود شکست، وقتی با دست هم می شود آّب می خورد !

قدیسه ی مست یکشنبه 17 بهمن 1389 ساعت 14:04 http://www.terisa.blogfa.com

و به قول استاد٬من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که میبینم بد آهنگ است/بیا ره توشه برداریم قدم در راه بگذاریم ببینیم آسمان هرجا آیا همین رنگ است
وقتی چیزایی که دوس داری رو نمی بینی و اون چیزایی که میبینی رو دوست نداری فقط میتونی واسه رویاهات شعر بخونی و بس

بله ...

دریا یکشنبه 17 بهمن 1389 ساعت 20:52 http://booyedoost.blogfa.com

دگر ره شب آمد تا جهانی سیا کند
جهانی سیاهی با دلم چها کند

دمادم دوشنبه 18 بهمن 1389 ساعت 14:54 http://www.damadamm.wordpress.com

آه ای دیوژینوس!دیوژینوس
در تو چه هست که انگور هم در مقابلت قطره می شود؟

آه !
....
مرسی.

نعیمه دوشنبه 18 بهمن 1389 ساعت 18:07 http://n1350.wordpress.com/

آقا اون دو نفر آخر رو بکن سه نفر خیرش رو ببینی.
(شنیدی می گن یکی رو تو ده راه نمی دادن سراغ خونه کدخدا رو می گرفت)

سد خندان که نمی خوایم بریم خانوم ;)

نگار دوشنبه 18 بهمن 1389 ساعت 20:47 http://gelezolfam.blogspot.com/

دلم از این همه غربت,

هوای خمت را کرده است !
زیبا بود...

ممنون از شما :-)

آزاد دوشنبه 18 بهمن 1389 ساعت 20:54 http://pirahan.blogsky.com

سلام
این هژمونی شب بر انسان خیلی عالی بود
و اما
هوای خمت را کرده است
کمی ابهام دارد
خم (ضم خ ) یک معنی دارد و خم (فتح خ) یک معنی دیگر
اینو باید روشن می کردی !!

سلام و ممنون جناب برزین
همان خم به ضم خ منظورم بود ...

نامیرا دوشنبه 18 بهمن 1389 ساعت 21:13

اگه بشه بی خیال زندگی کرد٬یکی از آرزوهای دور ِ آدمی برآورده می شه...حالا چه تو کوزه چه جای دیگه!

آوارگی کوه و بیابانم آرزوست !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد