عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم ...
خدایی را رها می کردم و
آن گاه
به درگاه ِ به جا مانده
به آن آرام ِ خالی گشته
و مرده
به آن دلدار ِ دل برده ...
دعا می کردم و
فریادزن
زاری کنان
با بی قراری !
رقصنده و
آواز خوان
با شادخواری !
به شکل ِ برترین ;می خواستن;
می خواستم از اوی ,
که بگشاید
که آن دادار داد آرد
که بگشاید
که دادم بشنود,
آغوش بگشاید
و زلفش را بیاراید...
و آری !
این چنین
آری ...
مرا نزد خودش آرد
مرا نزد خودآ آرد
مرا نزد خدا آرد ...
آه!
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
اگر بودم ...
اگر هستم.
17 آذر 90
سلام
پست قبلیت کو ؟
slm, hazf shod
...از این بازیچه ها بسیار دارد
یک آغوش آفرینش !
یک آغوش تماشا !
یک آغوش لبخند !
یک آغوش فاصله ...
خدایم را چنین دیدم .
v khodaye to kist?
جای او ؟ می تونی باشی... جاش که نه اما شبیهش چرا ...
اومدم پست قبل رو دوباره و دوباره بخونم اما دیدم حزف شده متاسفانه.
متاسف شدم برای درک نکردن -جان کلامی- که منظور نوشته بود.
...خدا بزرگتر از توصیف انبیاست
بام ذهن آدمی حیاط خانه ی خداست. .
.
اگر من جای او بودم......
دلم هوای صدای ساده اش را کرد ! خدا بزرگتر از توصیف انبیاست ... بام ذهن آدمی حیاط خانه ی خداست ...
زیباترین آرزوی بودن ...
خواستن اما در غرورم نگنجد!
دیگرگونه نموده بودند خدای دیر یافته ام را
نیاز و دامن ، دست و تمنا ، دعا و ادا ، خواهش و تردید ...
فاصله فاصله فاصله ...
خسته بودم از این همه کبر و کَری ...
فاصله ها که پر شد ...
دستم از دامنش کوتاه...
چشمم از آرزوش برگشت
دعایم تو گشتی ...
او ...
آن دیگری ...
این که نزدیک است به من ، به قد یک نفس فقط ...
آرزویم همه و هر که باز یابــَــــــــمَش .
هم آرزو ی او شدم ... همسان او
هم او که هرچقدر که خواست آفرید
بی هیچ پرسشی زمن ..
ز تو ...
ز آن ...
ز این که این همه به من شبیه گشته است ، چنان نفس . کدام دَمـــــیم ؟ کدامیک باز نفس ؟
هنوز درنیافته ام !
فقط همین ..هم نفس !
آیکون گل
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم...
حدا اگه جای خدا بودیم چه طوری میشدیم؟!
اصلا خدا چه طوریه؟!
پست قبلی رو برداشتی یعنی سیگار اَخه ؟
آخرش کاربرد این آیکونها رو یادنگرفتم 
دیگه نمی کشی ؟
ققنوسی جواب منو بده !
لطفن !
اتفاق خیلی عجیبی که نیست حذف کردن یک پست ! قبلن هم این کارو کرده بود که ... سیگار هم چیز خوبیه
من اگر جای خدا بودم
جدن از روی بنده هام خجالت می کشیدم.
درود
ممنون از نظرت در سایت چوک
کلا دو طرف عجب صبری دارن!
داری انالحق می زنی ها حواست هست ققنوس ؟
جمله ات بوی کنایه می داد فرزانه جان ... اما :
گر چه ما بندگان پادشهیم
پادشاهان ملک صبحگهیم ... من اگر خیلی کار بکنم پادشاه ملک خویشتن باشم ... آن هم پادشاهی که اسیر ایمانش است .... حداقلش این است که دوست می دارم خاک ره این راه باشم قبل این که خاک شوم ...