اخوان شاعر مردی بود ... خدا رحمتش کند !
1
لحظه دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام ،مستم
باز میلرزد، دلم ، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
های نخراشی به غفلت گونه ام را . تیغ
های نپریشی صفای زلفکم را. دست
و آبرویم را نریزی ، دل
ای نخورده مست ! لحظه دیدار نزدیک است!!
م.امید
و ققنوس خیس هم که معرف حضور عنبر دوستان می باشد ! فوق تخصص گند زدن دارد ، به همه چیز و همه کس ! حتی خودش !! خدا از سر تقصیراتش بگذرد :D
2
لحظه ی دیدار ما این بار هم مالیده شد
باز سوهان زمانه!! روحمان ساییده شد
ابر و باد مه یکی کردند آن دستانشان ؛
اختر بختم براندند، حالمان هم ر..ده شد
بخت با من بود اگر،اسمم چه می شد؟ بتختعلی !
طالع نحس امشبم در آسمانم دیده شد
چنبره زد بختکی بر روی من ، بختم کجاست ؟
سوروسات لحظه ی دیدار هم برچیده شد
ق.خیس