ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

خنده ی قرار ...

سر دور گرفته است در راه جنون

دل طعنه زند بر دل ِ تنگ مجنون

اعضاء و جوارحم نه بر کار خودند...

خندید قرار به حال زارم اکنون!