تقدیم به تو ، فریب ساده و کوچک ؛
کسی نخواند در این سر , چه شور و چه سوداست
کسی نماند , چه گویم ؟! که در دلم غوغاست !
کسی به حرمت ِ آیینه اعتنا نکند
کسی که آینه بشکست , عاقبت رسواست ؟
به سادگی دل ِ ساده همیشه می شکند
به ساحت ِ دل ساده , قسم , که آن دل ِ ماست
به آسمان ! که در این جا نمی توان ماندن
به روی دوست نمانَد , هر آن که در این جاست
میان حرف و حقیقت چقدر فاصله است
میان من و َ تو حکم , حکم ِ خداست !
میان ِ ما که به نفرین ِ هم عذاب شویم
میان ما چه گذشته ؟ دعا چه ناپیداست !
در این سیاهه ی تهمت ، در این هوای فریب
در این سرای خرابان , کجا مرا ماواست ؟
در این قفس که برایت بساختی ققنوس
در این نفس , که رفیق ، مُرده پابرجاست !
و خنجری که به پشتت فرو رود یک روز
و مرگ ! آه تو بودی؟! ز ماست هم برماست !
نگاه می کنی ناامید ، آخرین نگاه
نگاه گفت ؛ فریب حرف آخر دنیاست !