ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

ساعتها برای چه تغییر می کنند ؟

با یک جابه جایی ساده ی می توانیم تعاریف اولیه ی ذهنمان را تغییر دهیم.

وقتی که ساعت رسمی را تغییر می دهیم ، مفهوم زمان تغییری می کند ؟ نه ! این طور نیست !
اما تعریف زمان برای ما (افرادی که ساعتهایشان مشمول حکم انسانی تغییر می شود) تغییر می کند !

خیلی ساده ! ساعت دوی دیروز در چنین لحظه ای  می شود ساعت یک امروز و آب هم از آب تکان نمی خورد !

انسان با اختراع ساعت ، پیش خودش چه فکری کرد ؟
گمان برد که خالق زمان می شود؟ ،‌ یا لااقل حاکم بر زمان می شود !؟
یا اینکه فقط می خواست به ملاقات با دوست دخترهایش ! "نظمی" بدهد و دیگر  سر قرار کسی دیر نکند ؟ و یا قرارها با یکدیگر تداخل زمانی پیدا نکند !

انسان حاکم زمان نشد ...
خلق چیزی که از قبل وجود داشته نیز ، ناممکن است ...
اما انسان با اختراع ساعت توانست به زندگی اش نظمی بدهد ، فارغ از کشف هر گونه مفهوم انتزاعی !

آیا انسان نیازی به کشف مفهوم انتزاعی دارد ؟ آیا نیازی به طرح سوال در این مورد دارد ؟
من می گویم دارد !
من می گویم دارد ، چرا که من ، انسان ، می پرسم !

همچنان به نظرم می رسد ، که با یک جابه جایی ساده می توانیم تعاریف اولیه ذهنمان را تغییر دهیم.

اما ... پرسش پیگیر پرتشویش تاریخ اندیشه هم چنان باقیست :
معنا و مفهوم زمان چیست ؟

اگر این گره کور با مرگ نیز باز نشود ،  زندگی بسیار تاسف برانگیز و پوچ خواهد بود !