ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

آفت اندیشه

بسیار علاقه مند بودم که دوست خوبم ، محسن نامجو ،  برای این تکست تقریبا موزونم آهنگی بسازد و خودش هم آن را بخواند. به همین منظور تصمیم گرفتم که تلفنی این مطلب را با ایشان در میان گذارم.

اما دیشب هر بار که با ایشان تماس گرفتم یا در دسترس نبودند و یا صدایشان به وضوح نمی آمد.
تلاش بسیار کردم برای برقراری تماس... نتیجه بخش نبود اما من همچنان به تلاشم ادامه می دادم ...
صبح که از خواب برخاستم سر بالشم بر روی گوشم بود و ته بالشم بر روی دهانم ! و همچنان الو الو می کردم ...
...
ظریفی گفت : مگه بالش هر سر و ته داره ؟
ظریف دیگری هم گفت : از دو حال خارج نیست ! یا بالشت اندازه ی کله ی آدمیزاده و یا کله ات اندازه ی بالشیه که آدمیزاد کله بر آن می گذاره !!

ظریف سوم گفت : پاشو بچه !    


 

 

"کنترل سی"* آفت ِ اندیشه ی بلاگرهاست
"کنترل وی"** همچو پیشرفتی درجاست !

انگل گفتگوست نقل قول ِ صرف
قول دیگران چو گفتمان طوطیان رسواست

باید اندیشه مان رها باشد
فارغ از ایسم ، اسم ، و هر چه چون آنهاست

گر که خلق اندیشه ای نبود از ما
حاصل کار هیچ و بی معناست

ما همه خالقیم و خلق باید کرد !!
جوهر ، اندیشه است ، تا جهان برپاست

من و تو ، هر دومان وظیفه ای داریم
کشف هستی به عهده ی "من" هاست

گر بگوییم هر چه او گوید ،
این همان مرگ عقل انسان هاست   

 

من ققنوس خیس یکی هستم
تو یکی ، او یکی و هر کسی یکتاست   

                                                                                 *Ctrl + C

                                                                               Ctrl + V **

                                                    فروردین 89

نظرات 19 + ارسال نظر
نسیم شنبه 4 اردیبهشت 1389 ساعت 17:15

چند روز پیش توی یه شب شعری بودم یکی از بچه ها حرف قشنگی از قول بتوون گفت:
گفت شاید دنیا به یه مثلا نسیم و ققنوس خیس و...احتیاج داشته باشهولی به یه بتوون دیگه نیازی نداره...
یادم اومد استاد انگلیسیم یه بار یه جمله ی قشنگ نوشت که بی شباهت به همین خط آخرت نیست
you are spesiall. because u the only one in the whole world that like ureself!

اون یکی از بچه ها حرف درستی زد ...
جمله ی انگلیسی هم قشنگ بود ...

فرزانه شنبه 4 اردیبهشت 1389 ساعت 17:36 http://www.elhrad.blogfa.com

سلام
ظریف چهارمی که من باشم می گوید :
محسن نامجو در آرزوی همکاری با ققنوس خیس است و در حسرت دیدار او آواره ترین است ! چشمک!
تکست موزونت خیلی هم خوب بود لذت بردم از : ما همه خالقیم و خلق باید کرد ... عالی است

سلام...
مخلصیم ظریف چهارم
راس می گی ؟ خودش بهت گفت ؟ خوب دل به دل راه داره دیگه ;)
...
ممنون از لطفت

ارغوان اشترانی شنبه 4 اردیبهشت 1389 ساعت 18:11

من و تو ، هر دومان وظیفه ای داریم
کشف هستی به عهده ی "من" هاست...

این بیت خیلی قشنگ بود.

سلام ...
بسیار سپاس ...

نامیرا شنبه 4 اردیبهشت 1389 ساعت 20:13 http://www.namira19.blogfa.com

و اگر بخواهی بیشتر٬من باقی بمونی باید تا حد لازم بی خیال قضاوت ها بشی و همین طور بی خیال قضاوت درباره ی دیگران.
زمین دنیایی از دنیاهاست...

راستی٬ببین اگه دوباره اندازه سرت شد به اندازه ی سر و ته بالشت٬این بار از قول من به نامجو بگو یه شعر اساسی دیگه تو مایه های همون ای کاروان٬ای ساروان بخونه.ما را زندگی ایی است با این نوا.

می گم اگه شد.یه وقت سختی به خودت ندی ها.این خواب دیدن هات نگران کننده است! ؛)

می گم زمین رو شبکه بندی کردی ؟ ما می گیم اینترنت شبکه ی شبکه هاست و حالا ... :)

ای ساربان، ای کاروان، لیلای من کجا می بری
با بردن لیلای من، جان و دل مرا می بری
ای ساربان کجا می روی، لیلای من چرا می بری ...
من هم خیلی این آهنگشو دوست دارم ...
...
حالا این که خوبه ... من خوابهای نگران کننده تری هم دیده ام ...

هیوا شنبه 4 اردیبهشت 1389 ساعت 20:32 http://bibak-darya.blogfa.com

سلام
حالا منم سعی می کنم با هاش تماس بگیرم و شعرتو براش بفرستم، رد خور نداره، حتما می خونه!
تکست زیبایی بود.

سلام
ممنون از لطفت ... مگه تو هم باهاش ارتباط داری ؟ ;)

محمدرضا شنبه 4 اردیبهشت 1389 ساعت 22:43 http://www.mamrizzio2.blogspot.com/

سلام
خیلی قشنگ بود. بوی فردگرایی لیبرالی هم می آمد!
فقط کمی «باید» هاش را کم کنید و وقتش را بیشتر!

سلام ... ممنون از لطفت...
البته به دلیل پخش بازی اینتر بارسا !!! اگه وقتش رو بیشتر کنیم برنامه های پخشمون به هم می ریزه ;)

عباس شنبه 4 اردیبهشت 1389 ساعت 22:52 http://panjereeirubemah.blogfa.com

امید که هیچ زمانی مرگ عقلمان فرا نرسد.
اسامه جان درود بر تو و کلام شیوات.

کاش ..
ممنون دوست عزیزم...

آیسودا یکشنبه 5 اردیبهشت 1389 ساعت 00:12 http://www.ashkemah.blogdoon.com

من وتو هر دومان وظیفه ای داریم

نفیسه یکشنبه 5 اردیبهشت 1389 ساعت 08:18 http://tohidifar.blogfa.com/

خود محسن نامجو هم احتمالاْ کلی حال می کنه این شعر رو بخونه. حالا باز سعی کن بتونی یه تماسی باهاش بگیری.
این بیتت رو هم خیلی دوست داشتم:
گر بگوییم هر چه او گوید ،
این همان مرگ عقل انسان هاست .

جدی ؟ مرسی
این پست کلا اعتماد به نفسم رو بالا بردا D:
راستش امروز صبح نگاه کردم دیدم شماره تلفنها ار تو بالشم پاک شده متاسفانه ! حالا اگه خودش زنگ زد شاید بهش اجازه دادم که بخونه (جنبه هم خوب چیزیه والا) D:

حسین یکشنبه 5 اردیبهشت 1389 ساعت 09:38 http://kimiyaa.blogsky.com

فارغ از ایسم و اسم
ما همه خالقیم
هر دومان وظیفه ای داریم
کشف هستی
هر کسی یکتاست
...
بی نظیره
هر کدوم ار این مفاهیم خودش یک ترانه اس...
سلام ققنوس خیس!

سلام حسین عزیز
ممنون از لطف زیادت

الیاس یکشنبه 5 اردیبهشت 1389 ساعت 10:00 http://eco791.blogfa.com

شما لب تر کن من خودم می خوانم.
با کنتل وی کاملا موافقم. همچو پیشرفتی درجاست.

مگه خواننده ای ؟

هیچ کس تنها نیست ... یکشنبه 5 اردیبهشت 1389 ساعت 10:09 http://www.hichkas2020.blogfa.com

گر بگوییم هر چه او گوید ،
این همان مرگ عقل انسان هاست

زیبا بود و روان. از همان دست کارها که محسن به بهترین وجه اجرا می کند.
منتظر شنیدنش می مانم.

ممنون از لطفتون ...
ایشالا امشب بالشم میکروفن می شه و تختم استیج و خودم هم محسن در حال خوندنش ;)

نیکادل یکشنبه 5 اردیبهشت 1389 ساعت 12:20 http://aftabsookhte.blogfa.com/

سلام
طنز بسیار هوشمندانه ای بود، درحالی که اولش متوجه نشده بودم طنزه و داشتم می گفتم ای ول چه بچه باحالی با نامجو دوسته، رسیدم آخرش و با صدای بلند خندیدم.
از کنترل سی چه باک!
اگر ctrl+alt+del را مانع شود
البته شاید من اثری خلق نمی کنم که نگرانش باشم ولی کلاً اگه کسی با کپی رشد میکنه خوب بذار بکنه! نمی دونم!

سلام
ممنون .... یعنی حالا که با فهمیدی با نامجو دوست نیستم بی حالم ؟ من واقعا با نامجو دوستم ... این رو هم اضافه کنم که دوستان زیادی تو دل تاریخ نیز دارم ;)
...

راستش اون اولش که کامل طنز بود ولی بخش اصلی این پست رو من با دلگیری تمام نسبت به یه سری از انسانهای کاملا مدعی و مغرور نوشتم که ...
شاید شعاری به نظر بیاد ولی از نظر من همه ی انسانها تا وقتی انسان هستند ارزشمندند و ارزش دیدن و شنیده شدن و خواندن دارند ... بگذریم ...

مرمر یکشنبه 5 اردیبهشت 1389 ساعت 13:10

من دوست میداشتم گست قبلیت یه کم بیشتر بمونه

دوست میداشتم این شعرتم... همه اونچیزایی که بچه ها بالا گفتن!

ممنون مرمر ... منم دوست داشتم بیشتر بمونه ...
ولی از طرفی دوست داشتم این پستم رو هم هر چه سریعتر بذارم ...
باز هم تو یه تناقض دیگه گیر کردم !!!
کلا من شده که تو یه روز ۴ تا پست هم بذارم ...

مرمر یکشنبه 5 اردیبهشت 1389 ساعت 19:53

اره من به مدیریت دسترسی دارم البته امروز اینترنت خیلی بازی در میاورد. بلاگفا که رسوا بود.

سجاد صاحبان زند دوشنبه 6 اردیبهشت 1389 ساعت 11:11 http://www.abrakk.com

من هم که خیلی ظریف نیستم و دیر رسیدم. خیلی دیر به امشبی که از آن نوشته ای....

سلام جناب زند عزیز ...
اختیار دارید ...
خیلی باعث افتخار منه که اینجا اومدین...
ممنون

دست خیال دوشنبه 6 اردیبهشت 1389 ساعت 21:34 http://dastekhial2.blogsky.com

شاید امشب تماس برقرار شد ... شاید :) ولی اگه برقرار شد بگو یه کم اشعار و سبک باحال تر هم بخونه.اون کاروان که سعیده گفت واقعا محشر بود.مگه میشه آدم گوش کنه و چشماش تر نشه؟
***
تداوم اندیشه پس زمینه این شعر، ققنوس عزیز رنجهای زیادی در بر خواهد داشت.رنجهایی از آن دست که وقتی حلاج از شبلی سنگ خورد دادش بلند شد اما از سنگهای باقی مردم دردی حس نکرد.شاید زمانی این مدارا در کشور ما هم ایجاد شد ... شاید

حالا در مورد نامجو حرف و نظر زیاده ... اون آهنگش هم واقعا سوزناکه ... چشم اگه دیدمش حتما پیغام رو میرسونم.
...
مثال حلاج بسیار راهگشا و هم سو بود با آن چه در اندیشه ام درباره ی این پست بود..ممنون.

محسن صائمی دوشنبه 6 اردیبهشت 1389 ساعت 21:57

شعرت رو دوست داشتم
مخصوصا اینکه شاهد خلق قسمتیش بودم

گر که خلق اندیشه ای نبود از ما
حاصل کار هیچ و بی معناست

گر بگوئیم هرچه او گوید
این همان مرگ عقل انسان هاست

شاد باشی و آزاد

سلام آقا محسن ... چه عجب اینورا ... راه گم کردی ؟
ممنون ازت

طوطی سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1389 ساعت 00:18

منو بگو گفتم بابا نامجو رفیقشه! خدا نکشتت.

راسشون بگم خودم یه لحظه همچین فکری کردم D:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد