ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

چه مرگته یارو ؟؟

"ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است"
چته پس ؟!
آخر یکی بیاید و بگوید که دیگر ما را چه مرگ است ؟
...
آهان ! دریافتم ! مرگ ِ زندگی !
مرگ ِ زندگی داریم ...!!

"و من زندگی خواهم کرد تا آن زمان که مرگم فرا رسید گمان مبرم که نزیسته ام! "         

 


 

توضیحات :

1- جمله ی اول از مرحوم مولاناست((که البته چون از طرب آکنده شد ؛   مرده اش زنده شده محسوب می شود ! (و یا برعکس) هم چون آن یارو در فیلم نیوه مانگ که با صدای نرم و نازک گلشیفته فراهانی در گور تکان خورد و زنده شد ! 
هر چند نمی دانم چرا همه از زنده  شدنش ترسیدند !
این ها را گفتم که بگویم اشتباه کردم نوشتم مرحوم مولانا!!! این را هم ذکر کنم که از کاربرد دکمه های "دلیت" و "بک اسپیس" تا قبل از این چیزی نمی دانستم ،و الا پر واضح است که ساده تر بود کلمه ی مرحوم را دلیت می کردم ، به جای این همه ور زدن و شرباقتن و یاوه گفتن )) و ادامه اش هم چنین است : "بردار ز رخ پرده که مشتاق لقاییم"

2- جمله ی آخر هم از شکسپیر نیست از ناخدا کیتینگ خودم است.