ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

تفاسیر دایی جان ناپلئونانه ی یک اتفاق غیر فوتبالی

رسوایی اخلاقی جدید جناب کریم خان بن زما و آقای فرانک ریبری در ارتباط نامشروع با یک لیدی زیر هجده سال ، که از پی رسوایی اشلی خان کول و رسوایی از آن بدتر ضایع کاپیتان جان تری و بری بیچاره صورت گرفت و از آنجا که این قصه درآن غرب وحشی در حال سقوط ! سر درازی دارد و از کریس رونالدوی خودمان گرفته تا به پاتریک کلیورت و آرماندو مارادونا و حتی جورج بست هم می رسد ... بار دیگر ادعاهای پوچ غربیها را نشان داد و همین طور به وضوح به ما نمایاند که اخلاق تا چه حد در آن سر دنیا ، همچون اقتصادشان که در حال سقوط است ، دچار  سقوط آزاد شده است  ...
حالا باز هم بیایید به  آن اوشکول جانی که می گوید غرب نفسهای آخرش را می زند و در حال فروپاشی و سقوط است گیر بدهید و بگویید اوشکول !!
من به شما عرض می کنم که چشمهاتونو باز کنید و خوب ببینید که کی خسته است ! مگر نمی بینید سقوطش را ؟
کافی است مقایسه ای بین آن حضرات و فوتبالیست های وطنی انجام بدهید تا متوجه شوید که فوتبالیستهای مال ما ! چقدر تمیزند و پیش همه عزیزند و آنها چقدر بی اخلاق و موی کثیف و ناخن دراز و خلاصه : واه ! واه ! واه !
البته مطمئنم که باز هم فریب خوردگان وطنی (در حالت خوش بینانه) و یا وطن فروشان خودفروخته ی خائن مزدور و استحاله شدگان فرهنگی و سیاسی و ... خواهند گفت که : فرق ما با آنها در این مورد ، این است که آنها قانونمندند و با این بی اخلاقی ها برخورد می کنند ولی وضعیت فوتبالیست های ما با اینکه صد برابر بدتر از آنهاست ، فدراسیون ما به فکر گیر دادن به موی سر و  زیر ابرو و منشور و هر م و این حرفها است!!
البته بماند که این خیانت ها و تجاوزها و تبانی های جزئی اصولا در فوتبال ما خلاف محسوب نمی شود و مستحق مجازات نمی باشد.
و البته می دانم که بعد هم همان حضرات وطن فروش مزدور ، علی نیکی عزیز را به عنوان شاهد از غیب می آورند که بله !!  یادت هست مثلا جناب اوشون مست و پاتیل سر تمرین تیم ملی حاضر شد و از حال رفت و یا از مجاهد خذیراوی می گویند و یا مجتبی خان محرمی را مثال می زنند و ...
اما ما که به صحبتهای این فریب خوردگان وقعی نمی نهیم ! هر چه می خواهند بگویند ، بگویند ! مرگ بر منافق ! اصلا موهای خودت را درست کن تا جریمه ت نکردم !!

بگذریم !
- رد پای این انگلیسی ها به وضوح دیده می شود در این ماجرا ! و به قول معروف باید اعتراف کرد بار دیگر که کار کار انگلیسی هاست !
والا بابام جان ! دروغ چرا ؟ ؟؟ تا قبر آآآآ‌ چهار انگشت که بیشتر فاصله نیست ! من می گم که این انگلیسی های بی پدر و مادر برای اینکه از طرفی گندی که جان تری قبل از جام جهانی بالا آورد را یک جوری ماست مالی کنند و حواس مردم دنیا را پرت فرانسه ی بیچاره کنند و از طرف دیگر باخت تاریخی شان را در جام جهانی نیز ... این کار را کرده اند ! و الا به نظرم این اتفاق کلا نیفتاده است ! و همه ش ساخته و پرداخته ی همان انگلیسی های پدرسوخته است !
بیچاره ریبری و بن زما که این وسط قربانی نقشه ی آن روباههای پیر شدند !

- راستش هر جور که فکر می کنم ، با اینکه فرانسه هم به تحریم ایران رای مثبت داده بود ، وحتی با اینکه سارکوزی که رئیس جمهورشان باشد هم یه جورایی بله و دمش گرم و ... همه چیز جور است که این وصله به این دو بچسبد و ... اینجور حرفها !!  باز نمی توانم باور کنم که این خبر راست باشد ، از طرف دیگری به ذهنم می رسد که این خبر در جهت منحرف کردن افکار مردم فرانسه از اخبار مربوط به اعتراضات چند سال پیش به قانون کار صورت میگیرد ! نه ! فکر نکنید که از روی هوا می گویم ! دلیل دارم ! سند زنده دارم !!
آخر خودتان نگاه کنید!! باز این بن زما یک چیزی !  ولی انصافا کدام دختر زیر هجده سالی حاضر می شود برای یک دقیقه !! نه تو اصلا بگو برای یک لحظه با ریبری ، با آن صورت یه وری ترسناکش ، بنشیند فقط ؟ حالا خوابیدن پیشکش !!
حالا به فرض هم که بنشیند ! به نظرتان بعد از نشستن و یا ... سکته را نمی زند ؟! به نظرتان زنده می ماند که برگردد و بعد از دو سال تازه شکایت هم بکند ؟؟
بنده به شخصه با اینکه از جماعت نسوان نیستم ، ترجیح می دهم فیلم اره ی یک تا پنج و رزیدنت ایویل را نصفه شب ، تک و تنها ، در گورستان شهرمان ببینم ولی چشمم به صورت این آقای ریبری نیفتند ! به جان شما نباشد ، به جان بن زما ،خود ریبری فیلمی است که در در ژانر وحشت اسکار می گیرد !
انصافا انتظار دارید باور کنیم دختری حاضر شود کنار ریبری ...
تابلو و مبرهن است که کار کار همان انگلیسی های هفت خط است !
 
- عکسی که در پایین مشاهده می کنید ، تصویر آقای ریبری و همسر محترم ایشان است ! خوب به عکس نگاه کنید ...
خودمانیم ! بنده حرفی نمی زنم ! خودتان قضاوت کنید ! انصافا به بنده خدا فرانک حق نمی دهید که با یک نفر دیگر بپرد ؟؟!!
اگر هنوز حق نمی دهید ایرادی ندارد ! اما اگر می شود چند ثانیه ای به دندانهای خانوم ریبری و هم چنین خنده ی ملیح ایشان توجه فرمایید ! حتما حق خواهید داد !


- نمی دانم کتاب دایی جان ناپلئون را خوانده اید یا نه ؟!‌ اما من که بعد از اینکه همسر جناب ریبری را دیدم به شدت به یاد کاری که عزیزالسلطنه می خواست با دوستعلی خان ، به خاطر خیانت ِ ... ، انجام بدهد افتادم !
انصافا به شدت می آید به این خانم که همان کار عزیز السلطنه را بخواهد با فرانک ریبری بدبخت انجام دهد !!

- من می خواستم از خانوم محترمی که مورد تجاوز قرار گرفته است و بعد از دو سال تازه این موضوع به یادش آمده که چه شکری خورده است و چه سانفرانسیسکویی رفته است با ریبری و بن زما ، و شکایت کرده از این دو بزرگوار ، بپرسم که : خانوم محترم ! بینی و بین الله تا حالا کجا بوده اید ؟ چرا بعد دو سال تازه یادتان افتاده است که بهتان تجاوز شده است؟! فکر کردید ما گوش هایمان دراز است ؟ می خواهید باور کنیم که از انگلیسی ها پول نگرفته اید ؟ زهی خیال باطل ! ما خودمان ... بله !

- در خبرها آمده بود که به جز این دو نفر ، باجناق جناب بن زما هم در این جنایت هولناک شریک بوده است.
ما ایرانی ها سالهاست که به دنیا می گوییم : آقاجان ! بابام جان ! باجناق فامیل نمی شود! ولی کو گوش شنوا ؟ حالا بکشید !
به نظر من شک نکنید که این باجناق هم حتما با انگلیسی ها سر و سری داشته و در لو دادن این قضیه دست داشته است. حالا ببینید من کی گفتم !!

نظرات 16 + ارسال نظر
حسین پنج‌شنبه 31 تیر 1389 ساعت 16:15 http://kimiyaa.blogsky.com

نفهمیدم بالاخره به چه کسی حق بدیم و به چه کسی حق ندیم؟
به چه چیزی شک کنیم و به چه چیزی شک نکنیم؟

ما هم از شما شُکرآ زیاد که مشت محکم کوبیدی با این تفسیر...

به قول انگلیسی ها حق اونجایی هست که قدرت هست
حالا اگه حق بی صاحاب موند می خوای بدش به من ;)
مخلصیم

کتی پنج‌شنبه 31 تیر 1389 ساعت 19:47 http://marze-gomshode.blogsky.com/

سلااام!

من یه وبلاگ تازه توی بلاگ اسکای زدم!!!

ممنون میشم بیایین پیشم!

و اگه مایل بودید بگید تا شما رو لینک کنم!

من رو با اسم دنیای سایه ها ۲ لینک کنید!

Angel پنج‌شنبه 31 تیر 1389 ساعت 20:35

پارسال دوست امسال آشنا!
پست جالبی بود. هم مطلبش و هم نگارشش.
در مورد پست قبلی تون باید بگم: به نظر من سینما پارادیزو "شاهکاره".

سلام دوست عزیز
ممنون از لطفت ...
آره شاهکار شایسته شه

شیطان پنج‌شنبه 31 تیر 1389 ساعت 21:11 http://lilo5000.persianblog.ir/

اولش فکر کردم یک طنز میخونم ... ولی به تدریج دیدم که اصلا به نوشته های دیگه ات نمیخوره ... نه این مطلب نمیتونه از ذهن کسی که شعرمیگه بیاد بیرون.
میبخشی ولی اینهمه کلیشه آدمهای ظاهر پرست تو یک متن به این کوتاهی ... نه نمیتونه کار تو باشه ...
حالا هر کی نوشته:‌
ریبری به خاطر تصادف وحشتناکی که با ماشین داشته صورتش سوخته و چون جون سالم بدر برد مسلمان شدو با وجود پول زیادی که داره حاضر به عمل جراحی پلاستیک نشد .. و ترجیح داد با کسی بمونه که به خاطر خودش دوستش داره و نه به خاطر ظاهرش..
دور و اطراف هنرپیشه ها یا ورزشکارهای معروف رو همیشه یک عده مفتخور گرفتند که سعی میکنند با یک نزدیکی جنسی به پول برسند ...
حالا گیرم همه اینها درست ... ولی اینها سوژه مجلات زرده ... در غیر اینصورت کی با کی تو رختخواب میره به خودش مربوطه ... حکومت اللهی که نیست ... که همه فضول هم باشند

سلام
البته این مطلب کاملا طنز بود ... قبول دارم که به خیلی از نوشته هام نمی خوره
ولی اگه قسمت "یامفت گویی " وبلاگم رو باز کنی می بینی که نوشته های طنزم به هم می خورن یجورایی ...
من چون ظاهر آدما برام نیست این مطالب رو تو متنم آوردم ... همیشه هم از اینکه بعضی ها خیلی بیش از حد به این مسائل اهمیت می دن زیاد حس خوبی بهم دست نمی ده ...
همه ی حرفایی که زدی هم درسته ...
ولی این فقط یه شوخی بود. برای عوض شدن حال و هوای غمگین خودم و وبلاگم.
مرسی

برزین پنج‌شنبه 31 تیر 1389 ساعت 21:13 http://niwemang.blogsky.com/

سلام بر ققنوس

انگلیسی ها اخیرا دارند چراغ سبزهای زیادی به ما نشان می دهند مگر ندیدی سفیر دولت فخیمه چه تعریف و تمجیدی از ایرانیها کرد ؟
یحتمل آنها با افشای این جنایت بزرگ قصد دارند یه حالی به ما بدن و روی این سارکوزی دماغ نافرم رو کم کنند تا دیگه اینقدر به برنامه هسته ای ما گیر نده . مرتیکه نمی ره دماغشو عمل کنه ....

سلام جناب برزین
البته سارکوزی ای که من آمارشو دارم با همون دماغ یه وری خودش چه سانفرانسیسکوهایی که نمی ره ... ;)
واقعا لقب اسدالله میرزا (همون آدم حیز تو کتاب دایی جان ناپلئون) شایسته شه

فرزانه جمعه 1 مرداد 1389 ساعت 01:03 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
نه عشق میانگین حرفای شاعرا و ... نیست عشق برای هر کسی همانیست که چشیده همانی که برایش اتفاق افتاده فقط همان ها .

نصف شبی چقدر خندیدم با این تفسیر ققنوسی
از نظر من هم فرانک و هم زنش حق دارند با هر کی خواستند بپرند

سلام
پس برای چشیده های همدیگه احترام قائلیم.
یک کلمه بیش نیست عشق ولی کز هر زبان که می شنویم نامکرر است.
...
مرسی ...
آره ! خوب تر که نگاه می کنم می بینم که زن بیچاره هم حق داره ;) D:

م.ایلنان جمعه 1 مرداد 1389 ساعت 03:53 http://www.mimilnan.wordpress.com

آقا حالا قیافه نداره در عوض لِنگ و لقد که داره. خداییش خوشم اومد ... خوشم اومد که وسط دعوا زدی وسط سبیل! من هم از طرفداران پروپا قرص جناب ریبری هستم و اگه "کاندید" شود که مثلا رییس جمبور بشود حتما بعد از شما به ایشان رای می‌دهیم تا همه‌‌ی انگلیسی‌های مارمولک حسابی بخورد تو پرشان و ما هی بخندیم...آی بخندیم...

ممنون از لطفت
...
اینکه ریبری هم طرفدار داره در نوع خودش جالبه ;)
البته من از نظر فوتبالی یک شیفته ی دو آتشه ی منچستر و بعد از اون طرفدار تیم ملی انگلیسم ! راستش کلی با خودم کلنجار رفتم که خودمو راضی کنم که این متن ضد انگلیسی رو بنویسم ;)
این رو هم فقط به خاطر دایی جان ناپلئون جون نوشتم که شخصیتش بدفرم نزدیک به یه نفر تو اون بالای بالاهاست D:

میله بدون پرچم جمعه 1 مرداد 1389 ساعت 13:27

سلام
با اینکه قرار بود نباشم ولی هستم و خواندم و حسابی خندیدم... در و تخته بعضی مواقع با هم جفت می شوند ولی با اون پول و پله ای که فرانک داره خیلی ها طلبه اند که کنارش بشینند و... ! ولی ایشون چون کمالات اخلاقی ویژه ای داشتند عشق را انتخاب نمودند!
حالا خارج از شوخی من هم معتقدم که توطئه است!!!

سلام
خوشحالیم که هستی ... مرسی
از این جنبه ای که تو می گی آره انصافا ... من هم طلبه شدم که کنارش بشینم ... البته فقط تا همین حد نشستنا ;)

ateke جمعه 1 مرداد 1389 ساعت 19:38 http://leaderofutopia.blogspot.com

اوووو......این پست خیلی متفاوت با قبلیا بود.یه لحظه در هویت صاحب وبلاگ شک کردم.این فرانسویا هم کلا بی وجدانن.بابا گوریوی بیچاره رو هم این اجتماع عالی پاریس کشت

خوب این پست طنز بود ... طنز هم متفاوت باید باشه دیگه ...
اینجوری در نظر بگیری کل مردم دنیا بی وجدانن ;)

اسحق فتحی شنبه 2 مرداد 1389 ساعت 09:02 http://dani7kel.persianblog.ir

درود
آقا وقتی حضرات 34 تا و 35 تا زن داشته اند کمک به بیوه زنان بود و ...
حالا گیرم این ریبه ری بخت برگشته هم یه شکری خورده باشه عجب آدمایی گیر میاد هاااا!!!
زنده باشی راستی ممنونم از حضورت رفیق

سلام
دیگه بعضیا ذاتا بدشانسن دیگه ;)
خواهش می کنم ... من هم ممنون ...

ققنوس خیس در جواب کامنت خصوصی شنبه 2 مرداد 1389 ساعت 09:15

سلام ...
...
من چیزی تو وجودم نمرده ...
طنز نوشتن هم همیشه دلیل بر سرخوشی نویسنده نیست ...
نگرانی ام نیز افزون شد ... بر ناخوشی ام !

... شنبه 2 مرداد 1389 ساعت 10:26

سلام
پست خیلی قشنگی بود و خوب ... قسمت اولش رو چون فوتبالی نیستم فقط خوندم ! ولی بقیه اش رو واقعا لذت بردم .
قشنگ بود .

سلام
ممنون از لطفت ...

مهدی نادری نژاد شنبه 2 مرداد 1389 ساعت 12:07 http://www.mehre8000.blogfa.com

با سلام
البته همانطور که گفتیدتفسیر ناپلئونی شاید آورنده سبکی جدید ادبی باشد ولی نمیتوان بدین سبک در تحلیل امور کرد.
"جعل وسلب حق از خصوصیات عصر جدید است"

سلام
البته رمان دایی جان ناپلئون نزدیک به 50 سال پیش نوشته شده ...
و من بعد از کتابهای جمالزاده ی بزرگ و البته بافاصله ، به طنز فوق العاده قوی آن بسیار علاقه مندم ...

نفیسه شنبه 2 مرداد 1389 ساعت 15:12

ای بابا این انگلیسیها خیلی فخر می فروشن به این مملکتشان و هی به ما فقیر و بیچاره ها میگن ما فلانیم و بهمانیم اما خوب وجود این موارد باعث میشه ما بفهمیم ایول این ما هستیم که اون بالاهاییم.

آره واقعا دایی جان ناپلئون و مش قاسم هم تو جنگهای کازرون و ممسنی کلی انگلیسی کشته بودن ... ما اون بالاهاییم واقعا ;)

نیکادل شنبه 2 مرداد 1389 ساعت 17:46 http://aftabsookhte.blogfa.com

امان از تو ققنوس
راستی دست مریزاد به این سرعت ÷ست گذاشتنت ما که بلا نسبت دوستا توی بلاگفا به سان استر در گل ماندیم؛ نه میشه کامنت جواب داد؛ نه میشه کامنت گذاشت دائم هم که قطع و وصله
به هر حال خوشحالم که به جای هرشب تنهایی بعضی شبها هم به شبهای دیگران می پردازی، نوش جونشون البته دارندگی و برازندگی

بلاگفا که واقعا شورش رو در آورده ... خیلی خوب شد که از بلاگفا رفتم...
سلام
مرسی ... باحال گفتی ای ول :)

ارغوان شنبه 2 مرداد 1389 ساعت 20:20

آره. یه پست طنز هم در مورد بلاگفا بنویس...

بلاگفا خودش طنز سرخوده ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد