ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

هیچ

متن زیر  را  شش ماه پیش و بعد از دیدن فیلم هیچ ، اثر ارزنده ی جناب کاهانی ، نوشته بودم و همان زمان در همین وبلاگ قرار داده بودمش .

 و حالا تصمیم گرفتم که دوباره بارگذاری اش کنم  و یک بار دیگر و این بار این متن را تقدیم به احمق های مدرنی ! کنم که به هیچ وجه با رنگ و لعاب مدرنیته و استفاده ابزاری از تکنولوژی (چه در حرف و چه در عمل ) نمی توانند حماقتشان را پنهان کنند !

تقدیم به متعصبین دگمی که بسیار علاقه مندند ! با تحقیر اندیشه های دیگران به خودشان بزرگی بدهند ! غافل از آنکه حقارتشان ، هم چون حماقتشان بیش از پیش هویداست.

همان طور که تحقیر اندیشه ی دیگران ، حقارتشان را نمی پوشاند ، ظاهر مدرن ،  نیز برای پوشاندن حماقتشان ناتوان است.

توضیح واضحات هم اینکه ، این متن یک بیانیه علیه مدرنیته و تکنولوژی و ... نیست ، موضع گیری این متن علیه حماقت و بدتر از آن تعصب در حماقت است. 

 

 

 

نگاه اول  
انگشت اشاره به لای دندان می بری تا اشاره ای باشد به این که می خواهی حداکثر مصرف ولذتت را از مصرف کردن داشته باشی !
ولی که چه ؟
در دنیایی که همه می گویند : مصرف کنید !
و اما عاقبت مصرفت چه می شود مردک ؟
هیچ چیز نداری و هیچ اضافه نمی کنی غیر از گه !  و تو ی لش سیری ناپذیری !
هیچ کس نمی خواهدت  ...
این است سرنوشت غمبار تو که در چرخه باطلی گیر افتاده ای ! بی معنا !
بی اثری در هستی و زندانی در قانون بقای ماده !

وقتی که فقط مصرف می کنی ، تو یک حیوان خانگی هستی !
وقتی که باز مصرف می کنی و  هنوز هیچ نداری عمرت به پایان رسیده است ، ای حیوان خانگی که نه لوسی و نه ملوسی و نه هیچ چیز دیگر داری ...

و در پایان نیم نگاه ،
وقتی که میله های زندان بین دو دنیاست ، به راستی تو زندانی هستی یا مردمان دنیای دیگر ؟
مردمان دیگر هیچ ندارند و اما در زندان خود خوشند و در بسته است و تو هیچ نداری و اما از زندان آنطرفی فرار می کنی !
باید هم فرار کنی ... چرا که چاره ای نداری ... مردک 

 

 

نگاه دوم 
کلیه ، اشانتیون دنیای مصرف گراست !
اما چرا کلیه ؟
از بین کلیه ی اعضای یک پیکر چرا کلیه را به تو هدیه می دهند ؟
چرا ؟
تا بیشتر مصرف کنی !
فقط مصرف کنی  ؟
نه ! تا بتوانی بیشتر بشاشی به اصل زندگی و زندگی انسانها !
...
و کلمه ای که مدام تکرار می شود حتما کلمه ای کلیدی است ؛ گه !
های مردک !
مصرف بیشترت ، بیشتر گه زده است به زندگی همه ، در همان زندان سابقن خوش !
هیچ می دانستی با وجود آن هدیه ی گران قیمتت باز هیچ نداری ؟
باز باید بروی ... باید بروی ...
که بیش از این گه نزنی به زندگی ...
و کلیه های گران قیمتت ! در همان چرخه باطل !
ای هنوز حیوان خانگی !
می شاشند ، بیش از پیش ...
به اصل زندگی !
سود حاصل از آن کلیه ها ، همچون وعده ای که مربی آن باشگاه پرطرفدار بوسیله ی  تکه روزنامه ای که به شیشه ی زندگی پسرک بوقچی  با آرزوهای سرکوب شده اش ، نصب شده است ، اعلامش می کنند ، سرابی بیش نیست !


تکنولوژی و راحتی ، برای فریب توست ! همان سراب ...
شهرت ، فریفته ات می کند تا بیشتر به سازشان برقصی !
در زندان بسته است مردک !


نه ! باید بروی !
تا در زندان باز است هنوز ، باید بروی !
باید بروی تا بیش از این در چرخه ی باطل خوردن و ریدنت ...
تا در چرخه ی بسته و زندانی مصرفت ...

تا کلیه هایت بیش از این ...

های مردک !
این زندگی که بوی گه از آن بلند شده است ، هیچ است ، هیچ !
باید بروی !
همیشه این را آویزه گوشت کن ؛
زندگی اگر هیچ باشد باید بروی !
و اگر هیچ نداشته باشی ... 

                          برداشت آزاد ققنوس خیس از هیچ ساخته ی عبدالرضا کاهانی  

نظرات 26 + ارسال نظر
مرد بی قانون چهارشنبه 14 مهر 1389 ساعت 20:58 http://www.marde-b-ghanoon.blogfa.com

...در دورانی که می گویند بهترین لذتش برای آدم هایش نشستن روی توالت فرنگی ست . چون هم حال می دهد و هم می شود موقع تخلیه معده کتاب *مدرنیته یا سنت؟* را خواند...

مرسی مرد

سعید چهارشنبه 14 مهر 1389 ساعت 21:25 http://ganjineh.mihanblog.com/

به قول برادرم فقط یه دیوانه میتونه در خیلی از موارد چیزی رو هم دوست داشته باشه و هم ازش متتنفر باشه. البته در مورد نوشتت با یه کمی تغییر به تعبی برادرم من دیوانم!
با اینکه این حرفا رو قبول دارم از از طرف دیگه مولد فضولات انسانی بودن حداقل کاری هست که یه آدم میتونه انجام بده و خیییییییییییییییییییییییییییییلی ها با رفتن دنبال معنای برتر زندگی حتی این حداقل رو هم انجام نمیدن و در آخر خودشون هم نمیدونن آخرش چه فضولات انسانیی! خوردن. از این جهت از این متن بدم اومد. چون در صورت مصرف گر صرف بودن حداقل خودت از چند سال عمرت لذت بردی و بهم نگو که این لذت بی معنی هست که در عین بی معنی بودنش چیزی هست معنی دار!!‌ اگر زندگی هیچی هم نباشه بین لذت بردن و بعد مردن و در آن مردن، من لذت بردن و مردن رو عقلانی تر میدونم. ما اصل رو به وجود همچین معنی برتری از زندگی میذاریم و بعد لذت بردن صرف رو نقد میکنیم. و در آخر این معنی برتر مگه خودش نوع دیگه ای از لذت بردن از زندگی نیست؟! البته اگه وجود اون دنیا رو انکار کنیم. و خیلی چیزای دیگه ...

:)
البته منظور من مسلمن نقد لذت بردن از تکنولوژی نبود ... اگه از متنم یه همچین برداشتی می شه من از طریق پاسخ به این کامنت تصحیحش می کنم
کما اینکه در توضیح واضحات هم ذکر کرده بودم.
هدف من از نوشتن بخش قبل از عکس مهدی هاشمی که مشخص بود
درباره ی قسمت دوم که همان برداشت آزادی از فیلم بود نیز هدفم در راستای هدف فیلم هیچ بود ... که اون هم ربط چندانی به لذت بردن نداشت ... یجور مبارزه علیه بردگی انسان بود ... علیه استفاده ی ابزاری از انسان با استفاده از رنگ و لعاب مدرنیته ... یجور تلاش برای رسیدن انسان به آزادی ... مصرف نباید بند پای انسان شود برای رسیدن به آزادی ...
اگه به توضیح احتیاجه ... من با کمال میل بیشتر توضیح می دم
البته در هر صورت نیازی به گفتن من هم نیست حتی که حق داری بدت بیاد از این متن و ...
اما ما چه بدت بیاد یا خوشت بیاد مخلصیم
ممنون ازت :)

نسیم چهارشنبه 14 مهر 1389 ساعت 21:30

سلام.
می دونم اسامه.
منم ایجاز هایی که پشتشون هزار تا حرف نگفته است اذیتم می کنه...

سلام نسیم
ممنون که می دونی :)

نیکادل چهارشنبه 14 مهر 1389 ساعت 21:43 http://aftabsookhte.blogfa.com

همه اینایی که گفتی درست اما ...

عقلی که زخمش چرکیه
دیگه مرخص می‌زنه ...
اما ...
وقتی درِ زندون بازه،
اونی‌ که در بره خیلی‌ خره...

اون که بله ...
مرسی :)

درخت ابدی پنج‌شنبه 15 مهر 1389 ساعت 00:12 http://eternaltree.persianblog.ir

این فیلم رو دوست داشتم. منم در موردش نوشته بودم.
و چقدر صحنه‌های غذا خوردنش مهوع بود.
متنت خیلی ناتورالیستی بود. آدم را یاد توصیف‌های چوبک می‌ندازه.

ممنون ...
و البته دم مهدی هاشمی گرم به خاطر بازی خوبش
به نظر من یکی از بهترین فیلمای سالهای اخیر سینمای فقیر ایران بوده این فیلم ...

عباس پنج‌شنبه 15 مهر 1389 ساعت 00:48 http://panjereeirubemah.blogfa.com

سلام
پیش نوشت ات برام جالب بود و به فکرم برد. انگار منتظر بودم جایی بخونم تا امیدوار بشم!!
دارم بهش فکر میکنم و اگر اجازه بدی برم و برای بخش بعدی پست ات دوباره بیام.

سلام عباس جان
ممنون بابت این توجه :)

میله بدون پرچم پنج‌شنبه 15 مهر 1389 ساعت 04:25

سلام
ما هیچ ما نگاه
!!

سلامی بامدادی بر شما

عباس پنج‌شنبه 15 مهر 1389 ساعت 13:05 http://panjereeirubemah.blogfa.com

هر دو نگاه دارای یک پیام مشترک بود برای یک گروه مشترک. گروهی که توصیفشان آن بالاست! بالای عکس مهدی هاشمی!
این روالی که اینان زندگی میکنند مطابق با زندگی بر مدار هیچ، برای هیچ و بی هیچ است. علیرغم ژست مدرن و با پشتوانه ای که برای سخنان و منش خود دارند، هنوز بدیهیات را به هیچ گرفته اند برای ژرداختن به چیزهایی که هیچ از آن نمی دانند و حتی شکل پرداخت به آن را هیچ نمی دانند.

ممنون از نظرت عباس جان :-)

م.ایلنان پنج‌شنبه 15 مهر 1389 ساعت 13:33 http://www.mimilnan.wordpress.com

چه خشم هولناکی!
دوست من، خیره شدن در هیچ خیلی خیلی دشوار است و من می دانم که این خشم حاصل نگاه به مرکز هیچ است. غم نباشد، آن دگم های نادان با همان هیچ معروف تفوتی ندارند.

سلام ...

ممنون :-)

نعیمه پنج‌شنبه 15 مهر 1389 ساعت 16:37 http://dokhtarezamin.blogfa.com/

از اونجایی که این فیلم رو ندیدم هیچ نظری نمی تونم بدم.

تو دوره ی ابتدایی و درس جمله سازی ، برای کلمه ای که جمله ای براش نداشتم نوشته بودم : من با ، آن کلمه ، بلد نیستم جمله ای بسازم !

محمدرضا پنج‌شنبه 15 مهر 1389 ساعت 17:11 http://mamrizzio3.blogspot.com/

من که فیلم را ندیده ام هنوز!

ارزش دیدن داره

فرزانه پنج‌شنبه 15 مهر 1389 ساعت 22:28 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
زندگی هیچ است ...هیچ

سلام
منظور خاصی داشتی از این جمله ؟

[ بدون نام ] جمعه 16 مهر 1389 ساعت 23:28

سلام
من با آن کلمه جمله ای بلد نیستم بنویسم !
لازم شد این فیلم را ببینم .

سلام
آره فیلم خوبیه ... اسمت یادت رفت ...

عاتکه شنبه 17 مهر 1389 ساعت 16:29 http://leaderofutopia.blogspot.com

این همون توقیفیست؟

آره

برزین شنبه 17 مهر 1389 ساعت 17:39 http://naiestan.blogsky.com

سلام
فیلم را ندیدم ولی نقدهای زیادی بر این فیلم خواانده ام این روزها فیلمسازان سینما و تلویزیون پول یا مفت می گیرند تا بر علیه مدرنیته فیلم بسازند .
خودشان هم به فیلمهایشان اعتقاد ندارند جدی نگیر این ها را ققنوس .

سلام
البته من اینها را کاملن جدی نوشتم ... علیه مدرنیته هم نبود چیزایی که نوشتم !

فتح باغ شنبه 17 مهر 1389 ساعت 20:10 http://fathebagh.blogsky.com

اونی که اسمشو یادش رفته بود بنویسه من بودم

حسین یکشنبه 18 مهر 1389 ساعت 11:48 http://kimiyaa.blogsky.com

نگاه‌ات و برداشتِ آزادت از هیچ رو قبلن خونده بودم... حالا این پیش نوشت‌ت رو دوست داشتم بی هیچ نیازی به توضیحِ بیشتر...

ممنون ...

فرزانه یکشنبه 18 مهر 1389 ساعت 12:59 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام و ممنون از نظرت
من جایی نگفته ام که قطعاً رازی وجود ندارد
من می گویم با راز آلود کردن آنچه نمی دانیم فقط داریم بیراهه می رویم و بی جهت خودمان را سرگرم می کنیم به همان معنی که شعر گفته .
واقعیت هم این است که تا تکلیف خودمان را با این رازها معلوم نمی کنیم دست از سر زندگی روزمره مان هم بر نمی دارندو ناخودآگاه تاثیرشان را می گذارند.
اینجا منظور آرمان و معنای کلی زندگی بوده هدف های کوتاه مدت که منظور نیستند و منظورت را نمی فهمم از این که گفته ای به نگاه ایدئولوژیک خطرناک منجر می شوندیعنی اگر آرمان نداشته باشیم ایدئولوژیک می شویم ؟؟

تو فیس من خواستم مطمئن شوم که منظورت از معنا همانیست که در ذهن من است یا نه برای همین پرسیدم ازت .
بی معنایی به معنی تعطیل کردن عمل و پراکسیس نیست دقیقاً به معنی معنا بخشیدن به خود آن عمل است و در ورای چیز دیگری نبودن

پینه دوز یکشنبه 18 مهر 1389 ساعت 14:05

سلاممممممممممممممممممممممم

من اینجا امده بودم

خوش اومده بودی ;)

دمادم یکشنبه 18 مهر 1389 ساعت 14:35 http://www.damadamm.wordpress.com

همیشه دوست داشتم این فیلم را ببینم با اون اسم عجیب و افسرده اش. اما حالا مطمئن شدم که باید حتما برو نگاهش کنم.
سپاس

از نظر فیلمی واقعن می ارزه که آدم بشینه و شش دانگ این فیلم رو تماشا کنه

الیاس یکشنبه 18 مهر 1389 ساعت 17:11 http://eco792.blogfa.com

من فیلم را ندیده ام آمم بگویم خانه قبلی ام فیل تر شد و حالا در خانه ای دیگر منتظر شما هستم

کلاق سیاه یکشنبه 18 مهر 1389 ساعت 21:50 http://virtualpage.blogfa.com/

نوشینه دوشنبه 19 مهر 1389 ساعت 14:12 http://nargess777.blogfa.com

خیلی تلخ نوشتی

آره قبول دارم

نفیسه دوشنبه 19 مهر 1389 ساعت 15:26

من قبلاً نظرم را راجع به هیچ نوشته بودم در کل هم فیلم خوبی بود...
اما در مورد تکنولوژی و مدرنتیه در کل همه آدمهایی که به شدت اعتقاد به مدرنیته دارن خیلی هم مدرن رفتار نمی کنند حداقل در دنیای امروز و با نحوه تولد همه ما ایرانیها که پامون در سنت هست این فقط یک ادعا باقی خواهد ماند.

بله. موافقم ...

هیوا سه‌شنبه 20 مهر 1389 ساعت 02:22 http://seafearless.blogsky.com

دقیقا این پستت را در 6 ماه پیش به خاطر دارم و با خوندنش گفتم باید فیلم رو ببینم، اما نمیدونم چرا تا حالا ندیدمش؟!

:-)

میله بدون پرچم سه‌شنبه 20 مهر 1389 ساعت 23:51

سلام
روی پیشنهادت فکر می کنم!!

سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد