ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

خستگی!

همچو زندانیان تا ابد در بند
خسته از زندگی و تکرارم
شوق و ذوق و نیاز کور شده
بی تفاوت به خلق بی عارم !

حوصله نیستش در این بازار
شادی چینی هم شده نایاب
شور ِ روزهای بگذشته
لحظه ای فقط مرا دریاب

نه امیدی ز آسمان دارم
نه نگاری در این زمین ، باری !
آب ِ ماسیده پشت پلک چشم
آه ! امشب تو هم نمی باری ؟ 



(...) 

 

مثل موشی که کور هم باشد
من زمین می کنم و می کاوم
مثل ققنوس خیس بی حاصل
نه بسوزم ، نه زندگی دارم !

نظرات 23 + ارسال نظر
سعید سه‌شنبه 4 آبان 1389 ساعت 13:42 http://ganjineh.mihanblog.com/

بسی لذت بردیم. شرح حال خیلی از دوستام و خودم همینه.

بسی ممنون :-)

فتح باغ سه‌شنبه 4 آبان 1389 ساعت 15:29 http://fathebagh.blogsky.com

سلام ققنوس عزیز

قشنگ بود ... امیدوارم خستگی فقط نام شعرت باشد و شعرت ...

سلام دوست عزیز
ممنون از لطفت و امیدواریت :-)

مرمر سه‌شنبه 4 آبان 1389 ساعت 15:57 http://marimosh.blogspot.com

شادی همینجوری برنمیگرده باید خودت تلاش کنی... زندگیتو درست کن... نبینم بی خاصل باشه ققنوس خیس!

ممنون :-)

میله بدون پرچم سه‌شنبه 4 آبان 1389 ساعت 16:42

سلام
شعر خوبی بود به خصوص شادی چینی!
قسمت آخرش هم عالی بود

سلام
مخلصیم برادر
لطف داری :-)

فرزانه سه‌شنبه 4 آبان 1389 ساعت 23:06 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
همه مان سوار یک چرخ و فلکیم کلید چرخ و فلک را هم داده اند دست یک دیوانه
همه با همیم .

سلام بر هم قطار نیهلیستم ;)
اینکه با همیم خودش خوبه دیگه :)

محمدرضا سه‌شنبه 4 آبان 1389 ساعت 23:20 http://mamrizzio3.blogspot.com/

سلام
شادی چینی!

سلام
:-)

نیکادل سه‌شنبه 4 آبان 1389 ساعت 23:38 http://aftabsookhte.blogfa.com

گویند کسان بهشت با حور خوش است
من می گویم که همین جهنم هم با بر و بچه ها خوش است:-)
آهای مسافران محترم قطار، منم بازی.
اب ماسیده پشت پلک چشم
اه امشب تو هم نمی باری؟
این بیتش غوغا بود! باید خیلی مرد باشه که این بیت رو بشنوه و نباره!

اختیار داری ! شما خودت لوکوموتیو رانی ...
...
ممنون از لطف زیادت :-)

نینا چهارشنبه 5 آبان 1389 ساعت 09:38

یاد چند سال پیش خودم افتادم که هر روز حالم بدتر میشد و میگفتم امروز دیگه آخرین روزه چون بدتر از این نمیشه و لی یادمه اون دوران سه ماه طول کشید و هر روز میمردم و زنده میشدم.الان به این اعتقاد دارم که آدما وقتی کیفشون زیادی کوکه و فراغ بال دارند میشینند فکر میکنند که خوشبختند یا نه!!

بدبختی زیاد که سر آدم بریزه ، وقتی نمی مونه که فک کنی به اینکه خوشبختی چیه ! :-)

هیوا چهارشنبه 5 آبان 1389 ساعت 11:45 http://www.seafearless.blogsky.com

سلام.
آقا شادی چینی رو خوب اومدی
شرح حالی از ما نوشتی و بی حاصلی ما را هم یادآور شدی!

سلام
ممنون :-)
جالبه ...

نفیسه چهارشنبه 5 آبان 1389 ساعت 12:21

ظاهراْ علاقه خاصی به موش داری ها ...
ققنوس خیس ما رو هم این روزها چرا غم گرفته ...

راستی شعرت خیلی به دل نشست...

غم خاصی نیست ...
ممنون از لطفت :-)

ژوله چهارشنبه 5 آبان 1389 ساعت 13:25 http://zhooli.blogspot.com/

نه امیدی ز آسمان دارم
نه نگاری در این زمین ، باری
شاید باید فقط از خود امید داشت البته باید به خودم هم همین رو بگم و شاید نگاری اصلا وجود نداره

:-)

درخت ابدی چهارشنبه 5 آبان 1389 ساعت 16:53 http://eternaltree.persianblog.ir

سلام.
خسته نباشی، برادر.
لذت بردم از شعرت، به خصوص بند آخر و شادی چینی.
(...) یعنی چیزی از توش درآوردی؟
لایک برای کامنت فرزانه.

سلام
زنده باشی
ممنون از لطفت ...
(...) یعنی در اون قسمت این شعر دچار خودسانسوری شده ! چند بیت رو حذف کردم.

نوشینه چهارشنبه 5 آبان 1389 ساعت 17:50 http://nargess777.blogfa.com

سلام من همان آب و آتشم . نمی دانم چرا فکر کردی عوض شدم .به بعضی مقوله ها نمی توان راحت و بی ابهام وارد شد . ماجرای رئیس دانشگاه شدن یک آدم غیر حرفه ای و ظاهر ساز را چطور می توانستم مطرح کنم غیر از این ... البته می شد بهتر نوشت برایش زیاد وقت نگذاشتم .
شعرت زیباست . موفق باشی

سلام
:-)
یه مدت طولانی نبودی ( اینجا) واسه همین فک کردم شاید یه وبلاگ دیگه باشی ...
خیلی هم خوب مطرح کردی.
ممنون از لطفت.

نسیم چهارشنبه 5 آبان 1389 ساعت 19:37

سلام
می دونی کاش تکلیف مخاطب با زبان شعرت معلوم باشه...
این شعر مال الان اگه باشه استفاده از کلمه باری زبان شعرو قدیمی می کنه

سلام
من استفاده از کلمات قدیمی رو تو یه شعر جدید (با کلمات جدید) عیب نمی دونم ... من فقیر بودن یه شعر از نظر کلمه رو عیب می دونم .... اگه بخوای صحبت می کنیم در این مورد.
ممنون از نظرت نسیم :-)

برزین چهارشنبه 5 آبان 1389 ساعت 21:32 http://naiestan.blogsky.com

سلام
ققنوس

شادی از این دیار رفته . قصد برگشتن هم نداره .
باز هم از این شعر ها بنویس . جالبه

سلام
ممنون از لطف شما :)

نسیم پنج‌شنبه 6 آبان 1389 ساعت 14:56

فقیر بودن شعر منظورت چیه؟!
خوشحال میشم بیشتر دلیلتو بدونم..

فقیر بودن از نظر کلمه ... یعنی استفاده از کلمه های تکراری ... بسیار محدود بودن واژگان ذهنی شاعر ...
شعری که فقر کلمه داشته باشه ...

نسیم پنج‌شنبه 6 آبان 1389 ساعت 23:26

خب اینو من باهات موافقم ولی دلیل نمیشه کلمه ی قدیمی استفاده کنیم ...دلیل میشه؟

به نظرم دلیلی نداره که استفاده نکنیم... ما باید دنبال ترکیبات جدید باشیم ترکیبی از کلمات قدیم و جدید ... این روش پیشنهادی منه !
در نهایت ترکیب جدیده که مهمه ... !

نسیم جمعه 7 آبان 1389 ساعت 09:05

بلی!
موافقم!
ولی بهضی کلمات قابلیت جدید شدن ندارنا

به نظرم اگه ترکیب جدید زیبا باشه ... کلمات هم جا می یفتن ... در واقع اون کلمات دوباره زنده می شن !

نعیمه جمعه 7 آبان 1389 ساعت 11:55 http://n1350.wordpress.com/

هیچ دقت کردی موقعی که هم حالت گرفته است و هم دلت همه شعرهای غمگینانه سر می دن؟

انتظار داری در چنین مواقعی شعر شاد سر بدن ؟ ;)

نیکادل جمعه 7 آبان 1389 ساعت 14:29 http://aftabsookhte.blogfa.com

سلام
ققنوس غایب از نظر
چرا کم پست میذاری؟

سلام بر شما
تعداد پست کم حکایت از فعالیت مغزی کم ققنوس خیس دارد !
فک کن ! وقتی مغزم فعالیتش زیاد بود ، اون بود ... حالا بدون که الان چه وضعیم... ;)

رحمتی شنبه 8 آبان 1389 ساعت 16:23 http://mnrahmati.blogfa.com

همچنان در سرودن باشید که زندگی جز سرود حقیقت نیست.

ممنون :-)

حسین شنبه 8 آبان 1389 ساعت 17:08 http://kimiyaa.blogsky.com

سلام
امشب تو هم نمی باری حتا با شادی چینی

سلام
:-)

فتح باغ یکشنبه 9 آبان 1389 ساعت 11:04 http://fathebagh.blogsky.com


سلام

سلام :-)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد