ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

خاطره ی یک ذهن زیبا

 

                            

 

خلاصه داستان فیلم خاطره ، ساخته ی نادر طریقت ؛
پریچهر با بازی مهناز افشار ، مشغول نوشتن رمانی است که در آن یک قاچاقچی چوب ، با خانوداده اش (دختر کوچک و همسرش) رفتار بدی دارد و دائم دخترک را کتک می زند. از طرفی زندگی شخصی پریچهر بر حسب ترتیب زمانی فیلم این طور روایت می شود که وی دارای یک همسر ، پژمان بازغی ، و پسر بچه ایست که عاشقش نیز هست. پریچهر با صحبتهای معلم پسرش به همسرش شک می کند که وی پسرش را کتک می زند و مورد آزار قرار می دهد. قصه ی فیلم به همین شکل پیش می رود تا اینکه در اواسط فیلم ، پریچهر مطمئن می شود که همسرش ، فرزندش را مورد آزار و اذیت قرار می دهد، به همین دلیل پریچهر به همراه فرزندش به شمال و نزد مادرش فرار می کند. بعد از یک شب سخت در خانه ی مادری ، پریچهر با همسرش که به دنبالش تا شمال آمده بود ، درگیر می شود و ...
در اینجا بیننده ی فیلم و همین طور پریچهر قصه ، با صحبتهای روشنگرانه ی پژمان بازغی ، به طور همزمان در می یابند که پسر بچه ای که تا اینجا در فیلم حضور داشته است، در واقع یک ماه پیش مرده !! و تنها در ذهن پریچهر بوده که بچه حضور داشته است !
بله ! احتمالن شما هم با این سورپرایز قصه ، خاطره ی یکی از شاهکارهای سینما در ذهنتان زنده شد ! ، یک ذهن زیبا ، و حضور غیر واقعی آن جوان موبور و آن بچه ی مرموز و ... در کنار  پروفسور جان نش ، با بازی راسل کرو.

- درباره ی یک ذهن زیبا حقا که می بایست جداگانه نوشت ، بازی درخشان راسل کرو ، صحنه های رویایی فیلم ، پایان باشکوه و ...
- زمانی که پریچهر متوجه بیماری توهمی خویش می شود ، بعضی از صحنه های فیلم دوباره ، و این بار بدون حضور بچه ، نشان داده می شود. و  یک سوتی بزرگ کارگردان اینجا عیان می شود ، دیالوگ افسر نیروی انتظامی در بار دوم ، و در نشان دادن صحنه ی تکراری بدون حضور بچه ، با بار اول متفاوت است!!!
- بزرگی از اهالی سینما گفته است ، اکثر بازیگرانی که جایزه ها را  دریافت می کنند ، بازی شان در شرایط سخت اتفاق می افتد ، مثل راه رفتن در گل و لای و یا ... !  به نظرم حرف او به صورت نسبی حرف درستی است ، چون بازیگر در آن شرایط و در واقع تحت تاثیر شرایط واقعی ، بازی واقعی تری را می تواند به نمایش بگذارد.  

محسن تنابنده (طنابنده ، جالب اینجاست که به هر دو شکل می نویسندش !) در فیلم هفت دقیقه تا پاییز ، که جایزه ی نقش اول مرد را در جشنواره فجر گرفت و همین طور باران کوثری در فیلم خون بازی که به خاطر بازی در شرایط سخت آن فیلم جایزه برد ، هر دو بازی در شرایط سخت گل و لای و مرداب و ... را تجربه کردند و به نوعی این حرف را به اثبات می رسانند....  

اما این را گفتم که این را بگویم ؛ مهناز افشار در گل و لای هم بازی اش چنگی به دل نمی زند !! 
البته منکر پیشرفت بازی خانوم افشار در این مدت نیستم ، اولین فیلمش ،شور عشق، (تنها فیلمی که در تاریخ سینمای ایران ، کاملن به حق جایزه ی زرشک طلایی را دریافت کرد) را یک لحظه در ذهنتان مرور کنید ، تا متوجه پیشرفت او بشوید.
- در کل به نظرم  اولین کار کارگردانی به نام نادر طریقت ، نمره قبولی نمی گیرد.

 

 

پی نوشت : ققنوس خیس کمی تعطیل است. 

 

نظرات 10 + ارسال نظر
درخت ابدی سه‌شنبه 23 آذر 1389 ساعت 04:08 http://eternaltree.wordpress.com

سلام.
ققنوس، به نظرم داری خودتو آزار می دی. نبین، دوست من، نبین. مگه قابل مقایسه س، آخه؟!

سلام
من به خاطر احترام به سینمای ایران ، و آرزوی پیشرفتش به سینما میرم ! هر چند سینمای ایران گاهی خودش احترام خودش رو نگه نمی داره !!
واقعیت این است که پرده نقره ای سینما به شدت ذوق زده ام می کند ! و هیچ ال سی دی یی جایش را برای من نمی گیرد ! افسوس که فیلمهای روز دنیا در سینمای ما نمایش داده نمیشود ...
اینکه ما به سینما نرویم تنها فایده اش این است که امثال اخراجیها و چهارچنگولی می شوند پرفروش ترین فیلمهای سال ! و همان چند تا کارگردان درست و حسابی هم از دور خارج می شوند ...
و البته جدای از همه ی اینها و بحث حرفه ای سینما ، باید بگم که مگه ما سرگرمی دیگری هم داریم تو این مملکت ؟ مملکته داریم ؟!

میله بدون پرچم سه‌شنبه 23 آذر 1389 ساعت 07:50

سلام ققنوس خیس کمی تعطیل
تیکه مربوط به خانم افشار بسیار هنرمندانه بود

حالا چرا کمی تعطیل؟

سلام
مخلصیم. دوستی دارم که هر وقت با هم صحبت می کنیم ، به جمله ی سوم نمی کشد که می گوید ؛ کرکره رو کشیدی پایین دیگه ؟ تعطیل کردی باز ؟ بتاز !!
عرض به خدمت شما که کمی در هالیدی به سر می برم :-)

نیکادل سه‌شنبه 23 آذر 1389 ساعت 08:56 http://aftabsookhte.blogfa.com

سلام ققنوس خیس
کلاً افتادی به جون اهالی سینما!
البته حق داری، هرچند من این فیلم رو ندیدم اما به تشخیص های ققنوس خیس بیش از 50 درصد اعتماد دارم

سلام بر شما
50 درصد اعتماد به نظر من یعنی خیلی زیاد ... واقعن ممنونم بابت این حسن اعتماد :-)

فرزانه چهارشنبه 24 آذر 1389 ساعت 00:17 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
خوب داری میری که یه vacation حسابی بگذرونی چرا ملت را با یک فیلم دست دوم بنجل کپی شده ایرانیزه سرگرم می کنی ؟

این فیلم را که ندیده ام اما با دلیلت برای سینما رفتن موافقم و تشویقت می کنم تند تند بری سینما هر چند خودم بهش عمل نمی کنم!

همین جا فراخوان می دهم به دوستان برای تشکیل کمیته حقیقت یاب درباره چیستی و چرایی کمی تعطیل بودن ققنوس خیس

سلام
قبول دارم که من تنها کسی هستم که می تونم به صورت پشت سر هم از تهمینه میلانی و هیچکاک و نادر طریقت بنویسم !!!
در حاشیه برنامه ی تور برزیل حتمن برنامه ی سینما هم خواهیم گذاشت !

فتح باغ پنج‌شنبه 25 آذر 1389 ساعت 00:20 http://fathebagh.blogsky.com

سلام ققنوس عزیز
این فیلم رو ندیدم اما فیلم
A beautiful mind رو دیدم که به قول خودم بازی راسل کرو محشره.
فیلمهای ایرانی به دلیل محدودیتهائی که این روزها در ساخت و تهیه آن ، در سناریو و ... دارند اصلا چنگی به دل نمی زنند در واقع سینمای ایران هم مثل خیلی چیزهای دیگر و مثل خود ما بدجور دارد قربانی می شود. بیش از یک سال است که دیگر پا به سینما نگذاشته ام و فیلمهای ایرانی رو یکی از دوستان می خرد و به زور می دهد من ببینم!
راستش حتی قهوه تلخ را هم زیاد خوشم نیامد!
به هر حال ممنون که باعث میشی تشویق بشم به دیدن فیلمهای خوب!

سلام دوست عزیز
من هم چون برام خاطره ی یک ذهن زیبا با دیدن این فیلم زنده شد ، درباره ش نوشتم ...
در هر صورت من علاقه ام به سینما رو پنهون نمی کنم :)

فتح باغ پنج‌شنبه 25 آذر 1389 ساعت 00:26 http://fathebagh.blogsky.com

کامنت قبلی اگه بی نام و نشانه نویسنده اش منم!

:)

ابوذر اکبری پنج‌شنبه 25 آذر 1389 ساعت 20:23 http://boghzebaroon.persianblog.ir

سلام وقت خوش روایت امروز یه حکایت تلخه باز محرم شد قصه ی

آدمائی که یک سال هر حرومی رو حلال می کنن هر جنایت و پستی

رو مجاز بعد سردر خونه و مغازه هاشون پرچم چند متری حسین و

ابالفضل آویزون می کنن با پول حروم و کلاهبرداری برای هیات خرج

می کنن با پول دزدی میشن معتمد و خیر محل این جماعت دروغ و

ریا تزویر با چهره های گوناگون و رنگ رنگ خیلی زیادن خون ملت رو تو

شیشه می کنن از بالا دستیا دیگه نمیگم . قصه ی نرگس رو میگم

نسیم جمعه 26 آذر 1389 ساعت 10:43

راستش هر فیلی من از افشار دیدم شایسته ی زرشک بوده! جز همان آتش بس ...
حالا چرا تعطیل؟

راستش الان اونقدر حضور ذهن ندارم که بگم همه ی فیلماش ...
...
دلیل خاصی نداره ، از تند تند آپ کردن خسته شدم !

نعیمه سه‌شنبه 30 آذر 1389 ساعت 10:30 http://n1350.wordpress.com/

متنفرم از این اقتباس های آبکی که از شاهکارهای سینما می شه.
یعنی اینا پیش خودشون چی فکر می کنن.
یا شاید هم قربونشون برم انقدر اعتماد به نفسشون بالاست که اصلن فکر نمی کنن.
فقط یه سوتی دادی: تو ذهن زیبا بن افلک بازی نمی کرد.

هنگامه شنبه 24 دی 1390 ساعت 21:31

سلام دوست من... من دختر آقای نادر طریقت و خواهر نویسنده این فیلم هستم... باید بهتون بگم که داستان این فیلم اصلا از جایی اقتباس نشده بود عزیز من... خواهر من بعد از دیدن یک خواب کوتاه درباره برادرم که اون زمان خیلی کوچک بود، این داستان به ذهنش رسید... توصیه میکنم به جای اینکه بشینی اینجا و به قول خودت به سرکار خانم میلانی و آقای هیچکاک و نادر طریقت تیکه بندازی، بری و یه کم از رمانهای هستی طریقت یعنی خواهر بنده رو بخونی... برات خوبه که یه کم با ذهن زیبای خواهر من آشنا بشی و بفهمی که هیچ داستان اقتباسی ای وجود نداره... اسم رمانهاش رو برات مینویسم :
بهین
آیینه ها دروغ میگویند
آذر
بگذار دیوانه بمانم...
یه کم هم بد نیست کارهای مستند و انیمیشن و حتی کوتاه داستانی پدر منو ببینی اونوقت فکر کنم نظرت در مورد داستان سراییت توی وبسایتت عوض میشه...
اسم چند تا از این کارها رو هم واست مینویسم که گیج نشی گلم:
سیاهی
بعد از سیاهی
یک روز یک شب یک محله
درخشش
و .... که اگه بخوام همه رو اسم ببرم تا شب طول میکشه و مغزت نمیکشه بخونیش...
امیدوارم این کامنت رو بخونی و حتما بخونی... اگر هم خواستی جواب بدی ایمیلم رو گذاشتم برام ایمیل بزن... بازم مگم برو ببین بعد قضاوت کن... بای عزیزم... فکر کن بعد حرف بزن... تو که منتقد سینما نیستی کار را ره کاردان بسپر...

:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد