ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

مهریه ی قسطی

به یاد چلچراغ !
حالا که امروز زده ام در کار آرشیو خودم و  نوستالژی ، بد نیست که آن یکی شعر طنزی که گفتم را هم در وبلاگ بگذارم ! با این توضیح که این شعر ، در جواب شعر طنز یکی از نویسندگان آن زمان مجله ی چلچراغ گفته شده که اسم کوچکش حسام بود (نمی دانم هنوز هست یا نه ؟! البته اسمش که هنوز حسام هست ، خودش را نمی دانم در آن مجله هست یا نه) حسام در شعر خودش از اینکه ازدواج اینترنتی کرده بود ، اظهار ندامت کرده بود و راه چاره خواسته بود.


البته لازم به ذکر است که این شعر (با حذف چند بیت) در همان مجله و در همان زمان چاپ شده بود. و در همان زمان هم بسیار ذوق زده ام کرده بود این اتفاق !!

 

 

از همان راه ِ دور بر تو سلام

با خودت چه کرده ای تو حسام ؟!  

 

عرض خدمت جنابعالی

حال دل می کنم ز ِ عقده ها خالی ؛  

 

در همین جهان ِ غیر ِ مجاز

که در آن نیست همدمی همساز  

 

بانوان قرین ِ نیرنگند 

همه هر روز رنگ وارنگند  

 

همه با لنزهای جورواجور

کرده اند چشم مردها  را کور  

 

روزی سبز است ، روز ِ دیگر آبی

روزی چشمش به رنگ عنّابی !  

 

لیک گر لنز ِ دیده بردارند

چشم هایی سفید تر دارند  

 

مرحبا دختران چشم سفید

کرده اید روی آفتاب پرست سفید !  

 

این که گفتم برای این دنیاست

دختران سایبری ... که واویلاست !  

 

آن فضای مجاز , به جای ِ خود

کرده مردمان ز ِ خود , بی خود  

 

یکی رویش شبیه "جولی" است

یکی جی اف ِ "کلونی" است  

 

عکس ها شده هزار بار روتوش

تا بَرَد از من و تو عقل و هوش  

 

آن فتوشاپ با افکت هایش

َبزَکی کرده بر بَزَک هایش  

 

آن که چون گوریل ِ انگوری ست

عکسش اما گوگوری مگوری ست  

 

راستش را بگویمت تو حسام !

که منم همچو تو فتاده در این دام  

 

روزی ازدواج , به رومِ چَت کردم

از همان روز , من چه چِِِت کردم  

 

لیک در همین روزهای اخیر

که ز ِ دستش شدم ز ِ دنیا سیر  

 

فکری در ذهن ِ آک ِ من افتاد

"مهر ِ قسطی دهم شوم آزاد"  

 

ترک ِ مهر و وفای او کردم

مهر قسطی و ...  او رها کردم  

 

گر چه این قصه بود بدقصه

لیک دیگر نمی خورم غضه   

 

مهر ِ قسطی بوَد همی چاره

اختر ِ بختمان شد آواره !  

 

ما که بودیم میان یک  چاله

حال در چاه رفته ایم ! آخر ِ حاله !!

                                                                           25 تیر 86

 

این پست چلچراغی متاسفانه مصادف شد با توقیف خود چلچراغ ! مجله ای که برای نسل ما خاطره داشت ، و نویسندگانی که به آنها علاقه مند شدیم و هنوز هستیم ...
تقدیم به ... : 

 


خفاشها را چه به چراغ ؟
باید هم چراغها را خاموش کنید،
شما که به تاریکی خو گرفته اید ! 

خفاش شب ،
بدان ؛
چلچراغهای اندیشه مان همچنان روشن است ... 

خفاش شب بترس !