ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

To Have and Have Not… 1944

 

داشتن و نداشتن عنوان فیملی است به کارگردانی هاوارد هاکس که بر اساس رمانی با همین نام از ارنست همینگوی  ساخته شده است.

داستان فیلم ِ داشتن و نداشتن در زمان اشغال فرانسه توسط نازی ها اتفاق می افتد. هری مورگان (با بازی همفری بوگارت) کاپیتان یک کشتی ماهیگیری است که با دستیار دائم الخمر ، فراموش کار و البته دوست داشتنی خود، ادی ، به تجارت مشغول است. بعد از وارد شدن زنی آمریکایی، مری(لورن باکال)  ، به زندگی هری ، زندگی هری مورگان دچار تغییراتی می شود و هری ِ خونسرد که همواره خود را از درگیریهای آلمانها و فرانسوی ها در آن مقطع زمانی کنارمی کشید ، به خاطر به دست آوردن پول برای کمک به مری ، با فرانسوی های آزادی خواه همکاری می کند و چند فرانسوی را که تحت تعقیب نازیها هستند به ازای دریافت مقدار زیادی پول از مرز خارج می کند.

هنگامی که یکی از ماموران سرویس اطلاعاتی نازی (گشتاپو) در اوایل فیلم از هری می پرسد که در دعوای آلمانها و فرانسه ها طرف چه کسی است ؟؟ هری پاسخ جالبی می دهد ؛

- من طرف کسی یم که سرش تو کار خودش باشه !

این را گفتم که شخصیت هری را بهتر مجسم کنید. 

 

چند نکته به بهانه ی داشتن و نداشتن !!

-  فیلم داشتن و نداشتن می خواهد به سادگی به ما نشان دهد که وقتی نداشته باشی ، تعاریف و معیارهایت برای فضیلت و دادگری تغییر خواهد کرد و شاید مثلن دزدی کردن نیز ، اگر فضیلت هم محسوب نشود ، لااقل مقابل آن محسوب نشود .

در همین رابطه به یاد رمان کوری (سارماگو) می افتیم ؛ وقتی گرسنگی به نهایت خود رسید و کسانی که آذوقه در اختیار داشتند ، برای دادن آذوقه ، زنان ِ گرسنه ها را طلب کردند ، ابتدا با مخالفت سرسختانه مواجه شدند. اما در نهایت همه زنان به ناچار به تن فروشی رضایت می دهند ، جمله ی یکی از ازنان بسیار قابل تامل است ؛ نجابت و پاکدامنی وقتی معنا می دهد که زنده باشیم.

و باز یاد فیلمی از سه گانه ی به یادماندنی بهمن فرمان آرا می افتیم ، خانه ی روی آب. سکانس حرف دار ِ اتاق خانه سالمندان و دیالوگهای دو بزرگ سینمای ایران ، عزت انتظامی و رضا کیانیان (پدر و پسر)

پدر : مادرت زن نجیبی بود

پسر : نجابت وقتی معنا می ده که انتخاب دیگه ای هم باشه. 

 

اولویت با تکنولوژی است یا هنر سینما ؟

- این ر وزها همه جا صحبت از Inception و The King's Speech است ، اما ما به معرفی فیلمی از دهه چهل پرداخته ایم. فیلمهای کلاسیک هنوز هم برای من رنگ و بوی دیگری دارد. رنگ و بویی که به نظرم به رنگ و بوی اصیل سینما نزدیک تر است. نه اینکه بخواهم بگویم در سالهای اخیر از نظر من فیلم خوبی ساخته  نشده ! اما حرفم این است که برای من هنوز به فرض کازابلانکا ، سینمایی تر است تا  به عنوان مثال، آواتار !

بعضی فیلمهای سالیان اخیر بیشتر در فکر جِر دادن همه رقمه ی تکنولوژی هستند ، تا اینکه بخواهند به هنر سینما بپردازند. لازم به ذکر است که این نظر شخصی من است و احتمال هم دارد که بیشتر به خاطر روحیه ی نوستالژیکم چنین نظری داشته باشم. به هر حال نظر شما هم در این مورد کاملن محترم است ، اما این هم نظر من است دیگر !!

 

 

 

 

مبارکت باشد خانوم ناتالی ، مبارکت باشی ماتیلدا کوچولو !

- ناتالی پورتمن(born June 9, 1981) ، چند روز پیش جایزه ی اسکار نقش اول زن را برد. شاید این حرفم خنده دار به نظر برسد ، اما به نظرم ناتالی بازیگر نسل ماست ! و به همین دلیل احساس نزدیکی زیاد و خاصی به او داریم(دارم) . ماتیلدای کوچولویی که تقریبن همزمان با نوجوانی ما و نوجوانی خودش آن بازی درخشان را در آن فیلم فراموش ناشدنی به همراه ژان رنوی محجوب و دوست داشتنی انجام داده بود و در جوانی ما و جوانی خودش به قله ی سینما رسید ، اسکار بردنش برای ما احساس خاصی را به ارمغان آورد. از صمیم قلب برایش خوشحالم ! مبارکت باشد ناتالی !

ققنوس خیس (born January 27, 1984)   :D

 

 

بوسه های بوگی

- از نوستالژی گفتیم و از سینمای کلاسیک ! بعد از این دو لازم است ذکری از همفری بوگارت بزرگ شود ؛
در یک جمله ! عاشق شیوه ی بوسیدن بوگی در فیلمهایش هستم ! معرکه است.

نظرات 14 + ارسال نظر
سعید دوشنبه 16 اسفند 1389 ساعت 16:13 http://ganjineh.mihanblog.com/

برعکس تو من فیلمای عهد کازابلانکا رو شاهکار نمیدونم. به نظرم یه جورایی بازی ها تصنعی تر ا زحالا بود. خیلی ... چجوری بگم، شاید بشه گفت تیپیک بازی میکردن. البته نه اینکه بدم بیاد، اما از فیلمهای دهه ی 80 - 90 به این طرف خیلی بیشتر خوشم میاد. ویلی در مورد Inception , Avatar باهات موافقم. با اینکه فیلمای خیلی جالبی بودن اما ارزش این همه تعریف رو نداشت، مخصوصا Inception .

پ.ن: هه، هه، هه! میدونستم طرفدار پر و پا قرص بازی بوگارد هستی اما نه تا این حد، بوسه های بوگی... البته سلیقه ی شخصی خودت هست اما محض کنجکاوی از نوع بوسیدنش خوشت میاد یا از خود بوسه +

نعیمه دوشنبه 16 اسفند 1389 ساعت 18:29 http://n1350.wordpress.com/

کلن این جناب همفری بوگارت معرکه است.
ما که فیلتریم قصد تکون خوردن از جایمان را هم نداریم.
یک بار گفتم من جایی نمی رم
این فیلترچیه که باید بره.

نیما دوشنبه 16 اسفند 1389 ساعت 18:59 http://zayesheterajedi.blogfa.com/

سلام
خوبه . تقریبن فیلمائی رو که اشاره می کنی دیدم. از فرمان آرا خوشم میاد جز کارگردانای خاص سینمای ایرانه.. فیلم کوری و هم دیدم. خیلی قشنگ بود.
آره موافقم . همه اخلاقیات و ارزشها زمانی اعتبار دارن که حداقل شرایط مادی لازم برای تداوم یه زندگی نرمال موجود باشه. در فقدان امنیت مالی، سیستم اخلاقی سابق خود به خود اعتبارش رو از دست میده.
خوشبختانه اهل سینما هستی و فیلم خوب می بینی. چند تا فیلم پیشنها د میدم اگه ندیدی حتمن گیر بیار و ببین شاهکار هستن!
برادران کارامازوف.
قلم پرها
ترک لاس وگاس
زوربای یونانی
اشباح گویا
فیلمی کوتاه درباره عشق
آبلوموف
فریدا
عقده ی بادر مینهوف
سیرک نامرئی
سالو( 120 روز در سدوم)
عشق و خشم
خیالباف ها
آخرین تانگو در پاریس
مودیلیانی
و
و
و
میدونم که اکثرشون رو دیدی ولی دوس داشتم بنویسمشون
منم باهات موافقم فیلمای قدیمی بهترن
در مورد کامنتت یه یادداشت گذاشتم در قسمت نظرات وبم. دوس داشتی بیا و بخون

سفینه ی غزل دوشنبه 16 اسفند 1389 ساعت 19:08

سلام هنوز مطلبتونو نخوندم. دوباره بر می گردم.
فقط اومدم برای لینک تشکر کنم. منم لینکتون کردم.

سعید دوشنبه 16 اسفند 1389 ساعت 22:34 http://ganjineh.mihanblog.com/

خوب شد نیما اسم مودیلیانی رو آورد. جان من بیا در موردش بنویس که من بیام بگم اصلا هم فیلم جالبی نبود! البته موسیقی متنش شاهکار بود، دیوانه کننده، اما خود فیلم خیییییلی طولانی و بعضی قسمتاش واقعا کسل کننده. تازه نقاش مورد علاقم پیکاسو هم توش خیلی تحقیر شد که هیچ خوشم نیومد.

پری چهره کاتب سه‌شنبه 17 اسفند 1389 ساعت 00:35


به مادرم گفتم مرا با چیزی عوض کن

چیزی گران

چیزی ارزشمند

سوزنی شکسته

تا با آن خار پایت را در آوری

نیکادل سه‌شنبه 17 اسفند 1389 ساعت 08:46 http://aftabsookhte.blogfa.com

سلام
چقدر همه اتون تند تند مطلب میذارین من به هیچ کدومتون نمی رسم
چرا ایکون گریه نداری؟ تو که صادرات آیکون داری برادر جان.
همه این فیلما رو این روزا داری می بینی؟

قدیسه ی مست سه‌شنبه 17 اسفند 1389 ساعت 12:40 http://www.terisa.blogfa.com

دفعه پیش که اومدم اینارو واسم باز نکرده بود...
معرفی فیلم هم فکر خوبیه اینجوری میدونیم چی قراره ببینیم اصلا میخوایم با این محتوا ببینیم یا نه من که اغلب فیلمو با بازیگراش انتخاب میکنم واسه دیدن خیلی وقتا هم از گرفتن فیلم پشیمون میشم (به خاطر محتواش)
ممنون به خاطر کاری که میکنید

میله بدون پرچم سه‌شنبه 17 اسفند 1389 ساعت 13:40

سلام
واقعاً اون قسمت کوری که اشاره کردی معرکه است ...
الان داره حسابی خوش می گذره دیگه
هی فیلم می بینی و وسطش سفر به انتهای شب مزه مزه می کنی و هوس بوسه بوگارتی می کنی و یه بارکی آستین کوتاهم بپوش دیگه خجالت نکش!

درخت ابدی سه‌شنبه 17 اسفند 1389 ساعت 14:07 http://etrenaltree.persianblog.ir

سلام.
"داشتن و نداشتن" خوبه، به خصوص اون رقص آخر مری که از صحنه‌های معروف فیلمه.
ناتالی هم که دیگه گفتن نداره. معرکه‌س.

افسانه چهارشنبه 18 اسفند 1389 ساعت 20:20 http://ariagirl.persianblog.ir/

درود


منکه در دهه ۶۰ و ۷۰ موندم چندتا فیلم از دهه۹۰ دوست داشتم یکی اش همین لیون بود و بازیگران معرکه اش... خوشحالم این ناتالی اسکار گرفت چون حقیقتش همون موقع با بازی تو همون فیلم باید بهش اسکار میدادن اما خب سیاست های هالیودی ست دیگر ...

و اما بوگارت!
عظمت .غرور.شجاعت.عشق قدرت.مردانگی. اینها چیزهایی بود که برای اولین بار وقتی کازابلانکا رو دیدم در توصیفش آوردم و جالبکه سن خیلی کمی داشتم و شاید باید درگیر صفات تینیجری میگشتم اما هنوز هم در توصیفش همان ها را میگویم.

سفینه ی غزل جمعه 20 اسفند 1389 ساعت 00:07 http://safineyeghazal.persianblog.ir

سلام
داشتن ونداشتن رو ندیدم ولی در مجموع عاشق حال وهوای فیلمای تاریخ سینمام...حال وهوایی که تکرار نمیشه.
بدنام هیچکاک رو هم حتما دیدید اگه ندیدید حتما سراغش برید. اینگرید برگمنو خیلی دوست دارم.
ناتالی پورتمن با اینکه خیلی زیبا نیست ولی از معدود بازیگران متفاوت هالیووده بازیش در فیلمی که در باره ی «گویا» ی نقاش ساخته شد واسمش به دلیل آلزایمر فراموشم شده! مثال زدنیه.

نفیسه دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 08:53

در مورد فیلم داشتن و نداشتن: این فیلم در پاسخ به فیلم کازابلانکا ساخته شده اما اصلا قابل مقایسه با اون نیست. این فیلم گرچه کارگردانش را به خاطر این فیلم مشهور کرده ولی اون قدرها هم جای حرف نداره.

در مورد مقایسه فیلمهای کلاسیک با فیلمهای مدرن امروزی هم باید بگم به هر حال یه فیلمهایی در تاریخ همیشه ماندگارند حتی پس از گذشتن زمانها مثل کازابلانکا، همشهری کین ، پدرخوانده ها و...

در مورد ناتالی پورتمن هم دوستش دراشتم و درام و واقعا مستحق اسکار بود ارگ نمی دادند بهش جای شبه داشت. باهات موافقم که بازیگر نسل ما...

الهه ناز چهارشنبه 3 اسفند 1390 ساعت 22:11

سلام آقای پارادیزو ققنوس خیس داستان جان....
چقد شعر چقد فلسفه چقد نوشته چقد حرف چقد فکر
من نمی دونستم تو وبلاگ یکی دارم کامنت می ذارم که با اون یکی اسمش دارم دعوا می کنم!!!! در کل آدم وبلاگ بازی نیستم فقط به خاطر آرام میام ولی اینطور که از شواهد و قرائن پیداست شما بدجوری هستین!

تو این پستتون کامنت گذاشتم چون نظرتونو واضح راجع به سینمای کلاسیک و تکنولوژی بیان کرده بودین
(راستش اول اومدم تو موضوع بندی سراغ فیلما!!)

فقط یه چیزی شرمنده به من نگین خانوم ناز من فقط اسمم چون الهه نازه آرام بم می گه ناز شما لطفا همون اسممو بگین ممنون می شم

اینجا انقد فکر هست و انقد بیننده دارین که من اگه قول بدم از آخرین پستتون کامنت بذارم (از اونجایی که دست آشنایی رو فشردیم!) فرقی به حال این قصری که شما ساختین نداره!!
راستش من همیشه آدم ساکتی بودم چه در کلام چه در نوشته با آرام شلوغ پلوغ زیاد می کردیم ازاونجایی که آرام این حسو به من منتقل می کرد. ولی از وقتی فارغ التحصیل شده و رفته من باز برگشتم به همون دنیای کوچیک خودم.
اینارو گفتم چون می ترسم از اینکه اینجا کامنت بذارم با این همه غولای کتابخونده و نظریه پرداز! نخندین! جدی می گم!

خیلی خوش اومدین خانوم الهه :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد