و دست من به نوازش به گونه و گوشت
نگاه شاعرانه ی چشم و لب غزل نوشت
حرام باد قرار ... باز خواهم گشت !
دوباره جای منت است... تنگ آغوشت !
بابا خیلی عالیییییییییییی
به دلم نشست....حرام باد قراربرقرار باشید
درود بر دوست هنرمند و اهل قلمم از حضور گرمتان و نظر لطف شما در وبلاگم سپاسگذارم.
Ich mag es .
قشنگ بود.
نه برای من ، نه برای تو روزها می آیند و می روند برای هیچ کس نمی ایستند نه برای من، نه برای تو از ماندن خبری نیست روزها می آیند و می روند تو هم برو نمان درست مثل روزها ...شعرات خیلی خوین مخصوصا تو یکی از شعرات که این جمله رو نوشته بودی...آرام گریستی ... به خاطر داری ؟این عشق ِ تو آب می کند آهن را !
چی شده؟ دلم گرفت...
خیلی وقته از مرمر خبری نداشتم اون بالا کامنتش را دیدم... سلام.................باز خواهم گشت!
بابا خیلی عالیییییییییییی
به دلم نشست....حرام باد قرار
برقرار باشید
درود بر دوست هنرمند و اهل قلمم
از حضور گرمتان و نظر لطف شما در وبلاگم سپاسگذارم.
Ich mag es .
قشنگ بود.
نه برای من ، نه برای تو
روزها می آیند و می روند
برای هیچ کس نمی ایستند
نه برای من، نه برای تو
از ماندن خبری نیست
روزها می آیند و می روند
تو هم برو
نمان درست مثل روزها ...
شعرات خیلی خوین مخصوصا تو یکی از شعرات که این جمله رو نوشته بودی...
آرام گریستی ... به خاطر داری ؟
این عشق ِ تو آب می کند آهن را !
چی شده؟ دلم گرفت...
خیلی وقته از مرمر خبری نداشتم اون بالا کامنتش را دیدم... سلام
.................
باز خواهم گشت!