شاعری آمد و از مرگ سرود
شاعری رفت ، و "هست"ش شد "بود"
.
.
.
یک جوان در کافه
از او خواند ...
و سپس گفت ؛ عجب شعری بود !
سایرین ،
دست زنان ، با تائید ؛
بی گمان یافته بود راز ِ وجود !
آن میان دخترکی سیگاری
به لبش داد و آتش زد زود ...
.
چشم ِ شاعر به تماشا می دید
درد ِ خود را که چه سان می شد دود
.
.
.
شاعری رفت و هستش شد بود
شاعری مُرد و از مرگ سرود !
خیلی خوب بود .... نه عالی بود .........تو این سبک کار خیلی قلمت خوبه
ممنونم :-)
براوو فرزند پرنده ام... خیس بمان و شاعر ! هستت هم بود مباد!
ممنون از تو ، در باره ی کامنت قبلی هم باید بگم که کار کردن روی شعر رو بلد نیستم ! زیاد موافق نیستم که کلمه ها را به زور بچپانیم کنار همدیگر تا شعرمان روان تر شود ...
ممنون از لطفت به شعر :)
یک شعر داستانکوار.
قشنگ بود.
و شاید یک داستان ِ شاعرانه ! :)
بازم خوندمش
:-)
می دونی ققنوس یاد شب شعر افتادم. شمع های روشن و شاعری که وقتی شعرش رو می خونه مابین ابیاتش همه می گن احسنت...
خوشم اومد.
شب شعرهایی که در آن هیچ کس گوش ِ شنیدن ندارد ! همه انگار می خواهند فقط بخوانند ! و یکی نیست آن وسط به ایشان بگوید ؛ چه خبرتان است ؟!!
سلام
ققنوس شاعر
سلام / بدون هر گونه تعارف و لوس بازی!! باید بگویم که خود را شاعر نمی دانم (به دلایل بسیار) و از تو فرزانه ی عزیز نیز می خواهم که این واژه را پسوند نام من نکنی ... هر چند می دانم که از لطف است و از لطف تو ممنونم :-)
سلام
تعارف و لوس بازی
سلام :-)
ممنون دوست
راستی کتاب آموزش وزن دکتر موسوی رو دانلود کردید؟
نه متاسفانه ... البته ارادت داریم به شاعر
سلام
من همش یه پستی از شما رو توی ریدر می خونم و میام که کامنت بذارم اما نیست!
چه دنیایی شده ها!
سلام :)
آن پست احتیاج به توضیح خیلی بیشتر و کامل تر داشت و دارد ... به همین دلیل این اتفاق برایش رخ داد ! دوباره آن بحث را باز خواهم کرد ... :)
چشم !
می توانم بگویم ققنوسی که خیس است و دیگر هیچ
شما می توانی فحش هم بدهی ... بالاخره اینجا حق آب و گل داری ;)
شاید دور نباشد
باد
عطرِ لبخندهایت را بیاورد
شده تا حلا غمی تو دلت بشینه که دوستش داشته باشی ؟
این شعر این حس رو بهم داد...
سلام. حال شما؟
فکر کردم در باره ی قیصر این پور سرودی.شعر زیبایی بود.
سلام ... ممنونم ویس عزیز
نه ! درباره ی ایشان نبود ...