آسمان شبم در این شبها
یک ستاره در دلش دارد
یک ستاره ، یک ستاره ی زیبا
شور در شام تار می بارد
آسمان جان! کمی بیا پایین
من ستاره ی شبم خواهم
آسمان می رود زمین گر که ؛
من ز تنهایی دلم کاهم ؟
ای ستاره ام ! بیا به برم
بین ما فاصله ، نجومی نیست !
من تو را لمس می کنم هر شب
این بماند ، این عمومی نیست!
من امیدم به هر شبانه توست
ای ستاره با تو می گویم !
با تو هر شبم ترانه سرام
روز را از پی تو می جویم
ای ستاره ام مباد ابری
رویت از من نهان کند امشب
پرده ی ابرهای اختر پوش ؛
در سیاهی ، جهان کند امشب
هر حجابی که بین ما باشد
من ز تو چشم بر نمی دارم!
ابر ، فاصله و یا هر غیر ...
سعی در کار ِ تو بوَد کارم !
آسمان ِ شبم در این شبها
یک ستاره در دلش دارد
در دلم اشک ، آب می دهد و
آن ستاره بذر مهر می کارد !
عسلویه _ خرداد 89
عکس بالا تزئینی است _ لنگرود ، اردیبهشت 89