ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

ققنوس خیس

انگار که هست هر چه در عالم نیست / پندار که نیست هر چه در عالم هست

فاکتور گیری برای نود و مختارنامه

 

  

 

هر چند نگاه کردن به این صدا و سیما کار شایسته ای محسوب نمی شود و نمی توان آن را توصیه کرد ، اما واقعیت این است که از اثر فاخر داوود میرباقری نمی توان به راحتی گذشت  ! از مختارنامه !

به گمانم کسانی که اندکی مطالعه درباره ی شخصیت مختار دارند ، نظر بنده را تائید نمایند که فریبرز عرب نیا ، بسیار خوب نقش این شخصیت مرموز ، چند وجهی ، شجاع و سیاست مدار تاریخ اسلام را به اصطلاح ,در آورده , است.
به نظرم می آید که مختار داوود میرباقری به عنوان قهرمان این داستان ، قهرمان ملموس و دوست داشتنی ای از کار در آمده است ، علت را نیز بنده در خاکستری بودن شخصیت مختار می بینم !
خوشحالم که سینما و حتی کمی (خیلی کم) سیما ! از ساختن مدام قهرمانهای کاملن سفید و مسلمن غیر واقعی , کمی  فاصله گرفته اند !

اما صحنه ای که مجابم کرد درباره ی این سریال بنویسم ؛
عبدالله ، پسر زبیر ( همان صحابی معروف و تاریخ ساز محمد در صدر اسلام و پس از آن ) با بازی فوق العاده رضا کیانیان ، در برهه ی زمانی داستان فیلم حاکم مکه است و به اصطلاح  رهبر جناح اپوزیسیون خلیفه یزیدبن معاویه !
عبدالله بن زبیر آدمی است خرافاتی ، آشنا به فن سیاست ، پرهیزکار و به وقتش فریب کار !
در طول سریال این طور به نظر می رسد که برای عبدالله ، حمله نکردن سپاه یزید به مکه و کعبه اش ، به علت خانه ی خدا بودن و حرمت داشتنش و نگهبانی خدا از آن ، تبدیل به یک باور شده است ! هر چند گاهی بیننده گمان می برد که این باور ساختگی و به خاطر فریب مردم مکه است. اما به نظر بنده خود عبدالله به این باور عمیق در وجودش رسیده است.
در ادامه وقتی که در نیمه شب ، سپاه شام کعبه را آتش باران می کند و به آتش می کشد ، تصویر به ما نشان می دهد که پسر زبیر مشغول نماز و نیایش است و بعد که بیرون می آید و با صحنه ی سوختن کعبه مواجه می شود ، به جرات می توانم بگویم که زیباترین و هنرمندانه ترین بازی ای که از رابرت دنیروی سینمای ایران ، رضا کیانیان ، دیده ام در این صحنه اتفاق افتاده است.
نگاه عبدالله بن زبیر به سوختن کعبه در این صحنه ، بدون اینکه هیچ کلمه ای بگوید ، یک دنیا حرف در خودش داشت ! فرو ریختن تمام باورهای یک شخص برای لحظه ای و آتشی که به چشمانش افتاده بود و ...  بدون شک یکی از صحنه های ماندگار این اثر تاریخی – مذهبی را رقم زد !
به احترام هنر رضا کیانیان به مدت یک دقیقه ذوق زده می شویم !! 

 

پیشنهاد می کنم ، دیدن مختارنامه را از دست ندهید ! نود فردوسی پور که به نوعی موی دماغ سیما شده و مختارنامه از استنائات این تلویزیون است که حیف است نبینمیشان !! 

 

پی نوشت : من هم دلم به شدت درد گرفت وقتی که دیدم میرباقری به دیدار آن نامشروع رفت ، هر چند با این کار بسیاری از ارزشهای شخصیتی و ... او در نزدم تباه شد ، اما ارزش هنری کارش را نمی توان ندید! یعنی نمی شود خود را به ندیدن زد !! یعنی نمی توانم !