1
دلم تنگ است ...
یافتم !
دریافتم ،
چرا خون به مغزم نمی رسد !
2
مغز تعطیل است !
آی ... !
آن چه بر سرم خورد اکنون ،
یک دسته ی بیل است !
طیر ابابیل است !
موشک سجیل است !
مغز که تعطیل است !
آن چه در گلو دارم ،
آه !
بعض که نیست ،
میل است !
یکشنبه است و مغز ،
مشغول خوانش انجیل است !
تا معجزتی کند ،
برای دل ،
آن کس که خدای این ایل است !
مغز که تعطیل است !
آی رگهای خونرسان به مغز!
تنگ تر شوید !
آی چشم های سرکش و مست !
بیش ، تر شوید !
آی اشعار دلکش و نغز !
بیشتر شوید !
می دانم ،
دلم می ترکد امشب ! مرداد 89